خط‌ کش‌ها و شقایق

. خط کش‌ها و شقایق، نویسنده: محمد صالح علاء

امروز پنج‌شنبه سوم خرداد روز آزادسازی خرمشهر، روزی که برای آخرین بار مردم شهر مشهد برای استقبال از رئیس جمهور شهید راهی میدان ضد و خیابان تهران می‌شوند. امروز تمام ادارات مشهد تعطیل شدند. من توی خانه مانده بودم، آخرین صفحات این کتاب را خواندم و تمام کردم. وقتی این کتاب رسید دستم و ورق زدم دیدم چند صفحه از کتاب خراب بود. به فروشگاهی که از آن کتاب را خرید کرده بودم زنگ زدم و درخواست کردم که یک جلد دیگر برایم بفرستد. گفت: نداریم. قرار شد ببرم و به فروشگاه آبان در خیابان دانشگاه نرسیده به میدان تقی آباد پس بدهم. قبل از پس دادن تصمیم گرفتم چند صفحه‌ای از آن را بخوانم. شروع کردم و حالا تمام شده است.

نویسنده کتاب محمد صالح علا است. او را پیش‌ترها در برخی فیلم‌ها دیده بودم اما اسمش را نمی‌دانستم. بعدها قتی مجری یکی از برنامه‌ها در تلویزیون بود دیدم و شناختمش و نامش و قیافه‌اش ماند در ذهنم. هم به خاطر لحن صدای و نوع گفتارخاصش و هم از برخی واژه‌هایش که هیچ کس دیگری از آنها استفاده نمی‌کند جز خودش، مثلاً به مرگ می‌گوید: عالم ناز یا خطاب می‌کند هم‌وطنان جان یا به سال میلادی ‌می‌گوید: سال ترسایی و به سال قمری می‌گوید: سال مهشیدی.

محمد صالح علاء در این کتاب یادداشت‌های کوتاه در موضوعات مختلف به قول خودش نویسنانده است. موضوعاتی که برخی جالب و زیبا بودند و برخی معمولی. اولین یادداشت کتاب درباره مشابهت زندگی و سینماست و آخرین یادداشت آن درباره بهار است. من چند متن آن را با صدای خودم ضبط کردم تا بماند برای آنهایی که وقت ندارند همه کتاب را بخوانند، حداقل چند دقیقه می‌توانند چند صفحه از کتاب را بشنوند. من نمی‌دانم کدام متن را به عنوان نمونه در اینجا از کتاب برایتان بنویسم، از خاطره، معماری، بهار، سینما، کتک خورهای سینما، دزدها یا بی‌معرفت‌ها.خیلی فکر کردم. بهتر دیدم حالا که فصل بهار است چند خطی را از آخرین یادداشت کتاب برای آشنایی شما که درباره بهار است بنویسم.

محمد چنین نویسانده: “بهار قافیه‌ بزرگ و باشکوهی است با همه تجهیزاتش. همه با هم می‌آیند، نسیم‌ها، شکوفه‌ها، سبزی‌ها، نقل‌ها  کلوچه‌ها، اما سر همین بهار باد می‌وزد و ناگهان درختی می‌افتد. صنوبری واژگون می‌شود و لانه‌ای ویران می‌گردد. پرنده‌ای به لانه‌اش باز می‌گردد، در حالی که لانه‌اش را گم کرده‌ جوجه‌هایش هم گم شدند. در عالم هستی همچون زندگی همه چیز در هم است. در زندگی نمی‌توان چیزی را از میان دیگر چیزها برای خود جدا کرد یا نگه داشت چون همه چیز در هم است. مثلا نمی‌شود همه شادی‌ها را برای خودم در یک گوشه انبار کنم. برای خودم و خانواده‌ام نگه دارم. کتاب برای کسانیکه فرصت ندارند مطالب طولانی بخوانند عالی است. یک خوبی دیگر این کتاب این است که از هر جا می‌شود خواند. از وسط  اول، آخر، چند صفحه این ورتر  اون ورتر امیر برات نیا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *