یادداشتی بر کتاب هالیوود

یادداشتی بر کتاب هالیوود

اثر: چارلز بوکفسکی
ترجمه: پیمان خاکسار

نویسنده یادداشت: عبدالمطلب برات نیا

اگر شما اهل فیلم و سینما باشید، حتماً با نام هالیوود آشنا هستید. در ابتدا، مثل خیلی از کتاب‌های دیگر، فقط اسم کتاب مرا به خود جلب کرد. از محتوای کتاب چیزی نمی‌دانستم و نویسنده‌ی آن را هم نمی‌شناختم. کتاب با زبانی بسیار عامیانه و با فحاشی‌های آبدار نوشته شده است؛ یا به عبارت دیگر، پر از حرف‌های رکیک است که شاید نتوان همه‌شان را بیان کرد و باید خودتان بخوانید. هرچند همه‌ی این حرف‌ها بخشی از حقایق زندگی‌اند، اما وقتی به شکل کلمه درمی‌آیند، انگار آدمی لخت و عور جلوی شما بی‌دفاع ایستاده باشد. تا پیش از این کتاب، من چنین متنی نخوانده بودم. برای من تجربه‌ای جدید بود. نویسنده خیلی راحت قلم را برداشته و هرچه دلش خواسته نوشته؛ از فحش‌های دوستانه تا نوع ادرار کردن و هزار کوفت و زهرمار دیگر.

به نوعی، این کتاب تمرینی است برای اینکه آدم حرف بزند و یک موضوع را روایت کند؛ آن‌هم به هر شکلی که خودش دوست دارد، بی‌هیچ ممنوعیتی، و تمام تلاشش را بکند تا آنچه اتفاق افتاده روایت شود.

خلاصه‌ی داستان

هنری چیناسکی، شخصیت اصلی کتاب ــ که به نوعی خود نویسنده محسوب می‌شود ــ تحت فشار قرار می‌گیرد تا فیلم‌نامه‌ای درباره‌ی زندگی خودش، که یک الکلی تمام‌عیار است، بنویسد. او با اکراه این مسئولیت را می‌پذیرد و پا به دنیای عجیب و ناآشنایی به نام هالیوود می‌گذارد. هالیوود را می‌توان شرح و تفصیل بوکفسکی در نوشتن فیلم‌نامه برای سینما دانست. چیناسکی در طول این سفر پرفراز و نشیب، از یک شاعر به یک فیلم‌نامه‌نویس تبدیل می‌شود، با تعدادی از ستاره‌های شناخته‌شده‌ی سینما روبه‌رو می‌گردد و از پوچی و خودشیفتگی‌های برخی افراد فعال در صنعت فیلم‌سازی پرده برمی‌دارد. او با روند ساخت فیلم و زدوبندهای پشت پرده‌ی این صنعت آشنا می‌شود، خودش به‌عنوان نویسنده‌ی فیلم‌نامه بر مراحل ساخت نظارت می‌کند و در نهایت برای دیدن فیلمش به سینما می‌رود.

بوکفسکی با قلمی زیبا، گاه تند و تلخ، درباره‌ی خودش، افکارش و زندگی خراباتی‌اش صادقانه می‌نویسد. او شبانه‌روز می‌نوشد و سیگار می‌کشد و تمام زندگی‌اش شده نوشیدن الکل. کتاب به این دلیل جذاب است که نویسنده تجربه‌ی زیسته‌ی خود را درباره‌ی خراباتی بودن و اهل میکده شدن با صداقت تمام بیان می‌کند. از گفتن چیزی ابایی ندارد؛ نه از خودش می‌ترسد و نه از اینکه دیگران، مثل ما که خواننده‌ی متن او هستیم، قضاوتش کنند.

جذابیت روایت

چند چیز در این کتاب برای من جالب بود. یکی اینکه چیناسکی مدت‌ها می‌خواهد بنویسد اما نمی‌تواند، هرچند تمام پول فیلم‌نامه را پیشاپیش گرفته و همه‌ی آن را خرج سیگار و مشروب کرده و حالا وسط ماجرا مانده است. اما دوستش به او کمک می‌کند تا بنویسد و سرانجام شروع می‌کند به نوشتن. برای من، همین «نوشتن درباره‌ی نوشتن» جذاب بود. اینکه نویسنده‌ای شجاع و صمیمی باشد و زندگی خودش را بدون روتوش بیان کند، حتی اگر در جغرافیای ما چنین کاری تقریباً ناممکن باشد.

و نکته‌ی دیگر، عشق و علاقه‌ی او به سارا، همسرش است. همراهی سارا با او در تمام این مسیر بسیار جالب است. زن وقتی خودش را همراه مردی می‌داند، تا آخر به پایش می‌ماند.

یکی از خوبی‌های کتاب این است که نویسنده دائماً با گفت‌وگو ماجرا را پیش می‌برد، آن‌هم خیلی ساده، به‌طوری‌که آدم گاهی هوس می‌کند قلمش را بردارد و به سبک همین کتاب زندگی خودش را روایت کند. نکته‌ی جالب این است که در نوشتن گفت‌وگوها هیچ عجله‌ای ندارد و با آرامش، اما کوتاه، دقیق و تأثیرگذار می‌نویسد.

نتیجه

این کتاب صرفاً روایتی از نوشتن فیلم‌نامه و ساخته‌شدن یک فیلم است؛ اما گفت‌وگوهای ساده و طنز تلخ بوکفسکی باعث می‌شود خواندنش شیرین و دلنشین باشد. از همین‌رو، آدم نه‌تنها خسته نمی‌شود بلکه با لذت آن را دنبال می‌کند.

نمونه‌هایی از متن کتاب

«سنده ازش می‌آد بیرون، درسته؟ یا دست‌کم آرزو داریم که بیاد! سنده رو از ما بگیرن، مُردیم! فکر کنید ما در طول عمرمون چه‌قدر می‌ری‌نیم! زمین جذبش می‌کنه، ولی دریاها و رودخونه‌ها موقع بلعیدن گهِ ما جون‌شون به لب‌شون می‌آد! ماها کثافتیم، کثافت! از همه‌مون متنفرم! هر دفعه که ماتحتمو پاک می‌کنم از همه‌مون بدم می‌آد!»

«بهترین بخش وجود نویسنده روی کاغذ است. بقیه‌اش معمولاً مفت نمی‌ارزد.»

«وکلا، پزشک‌ها، لوله‌کش‌ها… پول مال این‌هاست. نویسنده‌ها؟ نویسنده‌ها گرسنگی می‌کشند، نویسنده‌ها خودکشی می‌کنند، نویسنده‌ها دیوانه می‌شوند.»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *