چطور مثل شرلوک هولمز فکر کنیم؟
نوشته: دانیل اسمیت | ترجمه: مریم رفیعی
یادداشت: عبدالمطلب براتنیا
دو روز پیش، در میان قفسههای کتابهای ناخواندهام، چشمم به کتابی افتاد با عنوان «چطور مثل شرلوک هولمز فکر کنیم» نوشته دانیل اسمیت.
نمیدانم شما فیلمهای سینمایی شرلوک هولمز را دیدهاید یا نه، یا به ژانر جنایی ـ معمایی علاقه دارید یا خیر؛ اما این ژانر، چه در ادبیات و چه در سینما، همیشه طرفداران زیادی داشته است. شاید دلیلش این باشد که کنجکاوی انسان را ارضا میکند.
جالبترین وجه شخصیت شرلوک هولمز دو چیز است:
رفتار خاص و منحصربهفرد که به او شخصیتی ویژه داده است.
نبوغ و هوش سرشار برای حل ماجراهای جنایی.
هرچند هولمز شخصیتی خیالی است، اما در میان علاقهمندان ژانر جنایی، جایگاهی ویژه دارد. بسیاری از ما، خواسته یا ناخواسته، تصور میکنیم چنین فردی واقعاً وجود داشته است؛ فردی که میتواند جزئیترین جزئیات صحنه، حرفها، بوها، سکوتها و فریادها را در ذهن ثبت کند و ارتباط هرکدام را با دیگری بیابد.
در این کتاب، نویسنده تلاش میکند به شما بیاموزد که چگونه برای حل مشکلات و گرههای ذهنی، ذهن خود را پرورش دهید؛ از مهارتهای خواندن و تمرکز گرفته تا فرضیهسازی بر اساس اطلاعات جمعآوریشده و استنباط منطقی از دادههای موجود.
توجه به پایگاه اطلاعات و دادهها و حفظ آنها در ذهن، بهویژه در ارتباط با رشته و شغل شما، اهمیت بالایی دارد. همچنین، مشاهده حرکات بدنی (زبان بدن) و دقت به کلمات و شیوه بیان افراد، میتواند به شناخت بهتر شخصیت و نحوه برخورد کمک کند.
یکی دیگر از مهارتهای مهم در کتاب، نوشتن و خواندن بهویژه تهیه نقشههای ذهنی یا همان «نمودارهای عنکبوتی» است. همچنین، تمرین حافظه و دنبالکردن برنامههای آموزش ذهن، از دیگر موارد مورد تأکید نویسنده است.
این کتاب کمک میکند هنگام مواجهه با یک مسئله، به همه جنبههای آن توجه کنید. البته با خواندن این کتاب، شما کارآگاه نخواهید شد، اما با شیوه تفکر واگرا و اندیشیدن بهتر آشنا میشوید.
نویسنده به موضوع شانس هم پرداخته و به نقل از پروفسور ریچارد وایزمن میگوید:
تحقیقات من نشان میدهد که افراد خوششانس از طریق چهار اصل اساسی، خوشاقبالی خود را ایجاد میکنند:
توانایی خلق و شناسایی فرصتهای تصادفی
تصمیمگیریهای خوب با تکیه بر درک و بصیرت
انتظارات مثبت که ورق سرنوشت را به نفعشان برمیگرداند
رویکرد انعطافپذیر که بدشانسی را به شانس بدل میکند
شانس بر هر چیزی تأثیر میگذارد. همیشه دام خود را پهن کنید؛ اگر اقبال به سراغتان آمد، آن را در آغوش بکشید.
بهیاد داشته باشید: شکست ناراحتکننده، اما آموزنده است. اگر اشتباهی را تکرار کنید، یعنی چیزی نیاموختهاید. اما اگر مرتکب اشتباهات جدید شوید، یعنی در حال یادگیری هستید.
هولمز هرگز حدس نمیزد؛ چون حدس زدن عادت خطرناکی است که عملکرد مغز را مختل میکند. او برای بسیاری از کارها فرضیهسازی میکرد.
بزرگترین استعداد هولمز، نظمدادن به اطلاعات در لحظه بود، بهگونهای که تمام دانستههایش به درد زندگی میخورد. ما هم باید از اطلاعات خود بالاترین بهرهبرداری ممکن را داشته باشیم و آنقدر تمرین کنیم که این اطلاعات، قابل استفاده و کاربردی باشد.