قلعه مالویل

معرفی کتاب قلعه مالویل

نویسنده: روبر مرل

مترجم: محمد قاضی

این کتاب را دوست و سرور عزیز و ارجمندم خانم ف. توکلی کیا مدتی قبل به بنده معرفی کردند. فایل اول را که گوش کردم چنگی به دل نزد. حتی این کتاب را قرار بود با دوست عزیز دیگری همخوانی کنیم که ایشان نظرش منفی شد و از همراهی انصراف داد. اما من چون به استاد توکلی کیا باور دارم به خواندن کتاب ادامه دادم. کم کم پس از مقدمه و معرفی شخصیت اصلی وارد اصل داستان و آشنایی با اندیشه‌های نویسنده شدم. جهانی که او در ذهن داشته و به مسایلی که او اندیشه و همه را در قالب این کتاب به دیگران عرضه کرده است. قصه کتاب شاید دغدغه این روزهای خیلی از ماها باشد. حتمان شما با تاریخ و وقایع مهم جنگ جهانی دوم آشنا هستند. بطور حتم داستان بمباران دو شهر هیروشیما و ناکازاکی را شنیده‌اید که آمریکا بر سر مردم این دو شهر بمب اتمی ریخت تاریخ ژاپن را وادار به تسلیم کنند. خب از سویی اگر یادتان باشد همین چند ماه قبل ما ناخواسته وارد جنگی دوازده روزه شدیم و باز آمریکا با بمب‌افکن‌های خودش آمد و تأسیسات هسته‌ای ما را زد و رفت و به تجاوز خودش  افتخار کرد. هنوز هم برای خیلی از ما سوال است که اگر روزی کسانیکه بمب اتمی دارند بر سرما بمب بیاندازند و اکثر مردم کشته شوند بازماندگان چگونه زیستن و زندگی ادامه می‌دهند بویژه زمانی که بخش عظیمی از امکانات بشر از بین رفته باشد. این خیال اصل قصه این کتاب است. شما که اهل کتاب هستید با ماجرای کتاب آشنایی دارید. منهم مجدد بطور خلاصه انرا بازنویسی می‌کنم.

— خلاصۀ داستان

 

پس از یک حملۀ هسته‌ای فرضی که تمدن را تا حد بسیار زیادی نابود کرده، بازماندگان پراکنده از مزارع و روستاهای اطراف کم‌کم به هم می‌رسند و به دو گروه اصلی تقسیم می‌شوند. در قلعۀ مالویل، امانوئل رهبری جامعه را بر عهده می‌گیرد و تلاش می‌کند با سازمان‌دهی، بازسازی و حفظ اصول انسانی، زندگی جمعی را از نو بسازد. در بیرون از مالویل، فولبر، مردی تبهکار که خودش را به‌عنوان کشیش جا می‌زند، رهبری گروه دیگری را می‌پذیرد و با ترس و کنترل، ساختاری دیکتاتورمآبانه بنا می‌کند. جوامع بازمانده با بحران‌های اساسی — کمبود زنان نسبت به مردان، قحطی و نابودی منابع، تهدید بیماری و آلودگی هسته‌ای و رقابت با گروه‌های مسلح — مواجه‌اند. محور داستان کشمکش بین دو شیوۀ رهبری و سازمان‌دهی اجتماعی، و نیز پرسش‌هایی دربارۀ غذا، امنیت و تداوم نسل است؛ همچنین کتاب با نگاهی انسان‌گرا و نسبتا امیدوارانه نشان می‌دهد که بازسازیِ جامعه ممکن است، ولی با تناقض‌ها و هزینه‌هایی همراه است.

در این داستان هفت نفر پس از یک حادثه زنده می‌مانند. آنها تصمیم می‌گیرند به زندگی ادامه بدهند. تازه متوجه می‌شوند که چقدر شرایط زندگی بهم ریخته و تقریباً چیزی باقی‌نمانده است. امانوئل شخصیت اصلی داستان است که ما با خواندن دفترچه خاطرات او وارد داستان می‌شویم. روایت داستان اول شخص است. نویسنده از خلال خاطرات او به بیشتر موضوعات زندگی انسان به شکل گروهی پرداخته است. از بحث قدرت، سیاست، اقتصاد، جنگ، قتل و خونریزی، مسایل جنسی، دین و قدرت حاکمان دینی تا فرزند آوری و تکثیر نسل باقی مانده موضوعاتی هستند که نویسنده به آنها پرداخت است. اکثر کسانیکه کتاب را خوانده‌اند آنرا شایسته خواندن می‌دانند. منهم به عنوان یک خواننده به شما این کتاب را توصیه می‌کنم اما بهتر است دقت داشته باشید که در خوانش کتاب صبور باشید. دلیل من یک نکته شاید بیشتر نباشد و ان این است که پس از خواندن صفحه آخر کتاب دوست دارید بنشیند و در خلوت به همه مسایل انسانی موجود نسل بشر بیاندیشید. اینکه چگونه حاکمان دینی در طول تاریخ با سلاح دین مردم را به اطاعت پذیری وادار می‌کردند. اینکه آدم‌ها به عنوان کشیش اعتراف به گناه را می‌شنوند و بر اساس اینکه قدرت الهی دارند به بندگان خدا بخشایش می‌دهند در حالیکه خود بسیار گناه کارترند. حتمان به مطلب خواهید اندیشید که اشتراک در زندگی بشر تا کجا و در چه چیزهایی امکان پذیر است و آیا اخلاقیات همیشه می‌تواند افراد را وادار کند تا به انها پایبند باشد یا اینکه در صورت لزوم همه احکام دینی می‌تواند خیلی ساده تغییر کند؟! به گونه‌ای که باورکردنش شاید سخت باشد اما شدنی است.

همه ما فکر می‌کنیم که کشتن دیگری کاری غیر اخلاقی است اما زمانی که در معرض خطر قرار می‌گیریم همان کار غیر اخلاقی خودش فضیلت اخلاقی و نوعی شجاعت است. غارت اموال شاید در ذهن ما بد باشد اما همه ما در لحظه‌هایی که به پیروزی بر دشمن می‌رسیم و او را نابود می‌کینم اولین چیزی که سراغش می‌رویم دارایی‌های اوست. برای گفتن از این کتاب حرف بسیار است و مجال نوشتن کم. در ادامه مطلب به برخی اس مواردی که قابل تأمل است اشاره می‌کنم. امیدوارم این معرفی سبب شود روزی این کتاب بروید. بویژه ترجمه محمد قاضی که بسیار روان و شنیدنی است. خدا را شکر که بسیاری از کلمات از زیر تیغ سانسور سالم بیرون آمده‌اند و ما می‌توانیم دقیق داستان را دنبال کنیم و نیازی به خیال‌پردازی نیست.

نکات مثبت کتاب

ایدۀ سناریوی پساجنگ هسته‌ای بُنیان‌مند و واقع‌گرایانه است؛ نویسنده از زمینۀ تاریخی/علمی برای ایجاد یک سناریوی متقاعدکننده استفاده کرده است. تمرکز بر مسائل بنیادین انسانی — غذا، امنیت و تداوم نسل — کانونی روشن و قوی برای روایت ایجاد می‌کند. تضاد دو نوع رهبری (امانوئلِ مدرسه‌دارِ تاحدی انسان‌گرا در مقابل فولبرِ فرصت‌طلب و دیکتاتور نما) به داستانِ اخلاقی و سیاسی عمق می‌دهد. رمان علاوه بر توصیف خشونت و تنگناها، تمایلی به انسان‌گرایی و امید نشان می‌دهد که آن را از بسیاری از آثار آخرالزمانی تاریک متمایز می‌سازد. تحلیل اجتماعیِ پساجنگ (شکل‌گیری مذهب، پیدایش حکومت‌های نو، بازتوزیع نقش‌ها در جامعه) جامع و چندوجهی است و خواننده را به تفکر وا می‌دارد. زبان و روایت نسبتاً روشن و مستقیم است؛ تصویرِ مشکلات روزمرۀ بازماندگان باورپذیر و ملموس است.

بررسی محتوای کتاب، موضوعات مطرح شده و شخصیت‌ها

همانطور که پیش تر نیز نوشتم موضوعات اصلی کتاب عبارتند از: «بقای زیستی (غذا، آب، منابع) و پیامدهای اجتماعی اقتصادیِ آن. امنیت و قدرت: چگونه بحران فضا را برای ظهور رهبران جدید و شکل‌گیری حکومت‌های دیکتاتور فراهم می‌کند. تولید معنا و مذهب: مذهب هم به عنوان تسکین و هم به عنوان ابزار کنترل بررسی می‌شود. جنسیت و تنازع بقای نسل: نقش و جایگاه زنان و مردان در جامعهٔ نوپدید، اختلاف دیدگاه‌ها نسبت به تک‌همسری/چندهمسری. اخلاق و ارزش‌ها: تلاش برای حفظ اصول انسانی در شرایط غیرانسانی، تضاد بین بقا و عدالت.

شکل‌گیری مذهب و حکومت

کتاب نشان می‌دهد که در خلأ اجتماعی-سیاسی پساجنگ، مذهب می‌تواند هم آرامش‌بخش باشد و هم زمینه‌ساز سلطه. امانوئل، گرچه سابقاً بی‌دین بوده، برای تثبیت اجتماع و هم‌دل کردن مردم از نقش کشیش استفاده می‌کند؛ در نقطۀ مقابل فولبر مذهب را شبیه وسیله‌ای برای فریب و کنترل به کار می‌گیرد.

تحلیل شخصیت‌ها

امانوئل: نماد رهبری آموزشی-روشنفکرانه و تا حدی انسانی؛ در ایتدا سعی می‌کند با توجه به شرایط پیش آمده همه چیز را متعلق به همگان بداند و بر اساس همین سیاست و اندیشه ماجراهای داستان پیش می‌رود. استفادۀ او از نقش «کشیش» بیشتر تاکتیکی برای همبستگی اجتماعی است تا ایمان محض. تصمیماتش معطوف به حفظ کرامت و بازسازی است.

فولبر (فولبر/فولبرِ کلاهبردار): نماد رهبر فرصت‌طلب و دیکتاتور؛ با جعل مذهب و ایجاد ترس، کنترل را به دست می‌گیرد و از ضعف‌ها بهره می‌جوید.

زنان: در روایت به‌طور عمده در نقش‌هایی جنسی و ابزاری ظاهر می‌شوند؛ هر چند در ابتدا اداره امور داخلی خانه به زنان واگذار شده است. اما با آمدن زنان جدید و تمایل مردان به داشتن و بودن با آنها این ناپیوستگی در نمایش زنان (بین نیاز بقایی و فقدان نقش اجتماعی متنوع) یکی از محورهای جنجال‌برانگیز متن است. زنان خود با اراده خود شرایط پیش آمده را می‌پذیرند و نقش فعال را نیز بر عهده می‌گیرند.

 

سایر بازماندگان: نمایانگر طیف واکنش‌های انسانی در برابر بحران — از همکاری و فداکاری تا خودخواهی و خشونت.

ساختار اجتماعی نوظهور

کتاب نشان می‌دهد که جوامع کوچک در مواجهه با کمبودها ناگزیر قوانین و هنجارهای جدید وضع می‌کنند؛ این قوانین اغلب متأثر از ضرورت‌های بیوشیمیایی و ترس‌اند، و به مرور شکل‌گیرندۀ نابرابری‌ها می‌شوند.

۴ اشکالات کتاب

نگاه ابزاری و تا حد زیادی جنسی به زنان: مهم‌ترین نقد وارد بر رمان همین است — زنان عمدتاً به‌عنوان منابع جنسی یا ابزار تداوم نسل نمایش داده می‌شوند و نقش‌های کلیدی، مدیریتی و عملی به مردان سپرده شده است. این نمایش می‌تواند بازتاب ذهنیت زمانۀ نویسنده باشد یا سوءبرداشت؛ در هر حال امروز این جنبه ضربه‌زننده و مشکل‌ساز است. می‌توانیم بگوییم در حال حاضر نقش زنان در خانواده و جامعه تغییر کرده است.

احتمال ساده‌سازیِ مسئلۀ چندهمسری/تک‌

تک همسری یا چند همسری: کتاب مسئلۀ چند شوهری و چند همسری را ابتدا به‌عنوان یک راهکار بقایی مطرح می‌کند، سپس آن را به مناقشه‌ای عدالت‌خواهانه تبدیل می‌سازد؛ اما گاهی این بحث با عمق جامعه‌شناختی کافی دنبال نمی‌شود و ممکن است خواننده را با پرسش‌های بی‌پاسخ بگذارد.

خطر ایدئولوژیک شدن رمان: در بخش‌هایی نقدِ قویِ رژیم‌های توتالیتر و سلاح‌های هسته‌ای با کمی لحن موعظه‌آمیز همراه می‌شود؛ برای برخی خوانندگان این می‌تواند تبدیل به جهت‌گیری سیاسیِ واضحی شود که پیچیدگی‌ موقعیت‌ها را کاهش می‌دهد.

بازنمایی جنسیتیِ تاریخی یا عمدی تبعیض‌آمیز: مشخص نیست نویسنده دارد وضعیت تاریخی جوامع ماقبل‌مدرن را توصیف می‌کند یا به‌صورت آگاهانه تبعیض جنسیتی را ترویج می‌کند؛ این ابهام برای مخاطب معاصر مشکل‌زا است.

 

 

 

نکتۀ انتقادی فرهنگی

 

نوشته‌های آخرالزمانی گاهی «ترفند جهان غرب و سلطه» برای توجیه استعمارند — این دیدگاه نقدی مهم و بجاست: برخی از روایت‌های آخرالزمانی حامل پیش‌فرض‌های امپریالیستی هستند که تمدن غربی را به‌عنوان معیار پیشرفت و بقیۀ جهان را به‌عنوان صحنۀ قربانی‌سازی نشان می‌دهند. اکنون نیاز آمریکا به عنوان نماد تفکر استبداد و استعمار همچنان با انواع ترفندها و سیاست‌ها تلاش می‌کند تا حاکم بلامنازع جهان باشد.  این پرسش که آیا «مالویل» نیز حامل چنین پیش‌فرض‌هایی است، شایستۀ بررسی انتقادیِ بیشتر است.

عبدالمطلب برات نیا

14 آذر 1404

 

 

 

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *