در باب اعتماد به نفس
نویسنده: آلن دوباتن ترجمه: مریم بردبار
با آلن دوباتن برای اولین بار از طریق برنامه کتاب باز آشنا شدم. مهمان ویژه این برنامه دکتر مجتبی شکوریبود. از سخنان و حرفهای و کتابهای آلن دوباتن در زمینههای مختلف صحبت میکرد، به این دلیل نام نویسنده برایم آشنا بود و میدانستم که کتاب ارزش خواندن را دارد. در مورد این نویسنده در جای خوانده بودم: « نویسنده و فیلسوف سوئیسی است که دوره دکترای فلسفه در دانشگاه هاروارد را رها کرد تا کتابهای فلسفی قابل فهمی به زبان ساده بنویسد.» دوباتن ممجوعهای از کتابها را با عنوان: «کتابهای مدرسه زندگی – The School of Life» و این کتاب هم از همین مجموعه است.
اعتراف کنم که من در دوره کودکی و نوجوانی دارای اعتماد به نفس کمی بودم . در بسیاری از موارد گرفتار قضاوتهای خودم درباره خودم میشدم مثلاً فکر میکردم دیگران از من برتر هستند یا زیباترند یا باهوشترند اما زمانی رسید که متوجه شدم من شاید در برخی از زمینهها استعداد و توانایی لازم را نداشته باشم اما در بسیاری از زمینهها واجد ویژگیهای خاصی هستم. این شناخت با این شناخت و آگاهی سبب شد که مسیرهایی را در زندگی برای خودم مشخص کنم و با اعتماد به نفس خوبی در آن مسیرها گام بردارم. هرچند اینک فکر میکنم که میتوانستم راههای بهتری را برای زندگی انتخاب کنم اما گذشته به تاریخ پیوسته و اکنون فکر میکنم من به اندازه خودم برای تجربه کردن و زیست کردن، برای بهتر شدن تلاش کردهام .
خبرهایی درباره موفقیت از درودیوار میبارد و همه این خبرها دستبهدست هم دادهاند تا موفقیت را آسانتر از چیزی که واقعاً هست جلوه دهند – و بنابراین، بیآنکه خبر داشته باشیم، اعتمادبهنفسی را که میتوانیم در مقابله با موانع در خودمان ایجاد کنیم ویران میکنند.
آدمهای جدی معمولاً از اهمیت اعتمادبهنفس غافلاند: وقت خیلی زیادی صرف میکنیم تا مهارتهای فنی بیاموزیم و وقتی بسیار اندک صرف میکنیم تا تنها قابلیتی را که کمک میکند از آن مهارتها در زندگی استفاده کنیم به کار ببندیم.
راه رسیدن به اعتمادبهنفسِ بیشتر این نیست که به خودمان اطمینان بدهیم شأن و منزلتی داریم، بلکه این است که با مسخره بودن محتوم ذاتمان سازگار شویم. راه رسیدن به اعتمادبهنفس بیشتر با اجرای این آئین آغاز میشود که هر روز صبح بهطور جدی، قبل از اینکه روزمان را آغاز کنیم و از خانه بیرون برویم، به خودمان بگوییم آدمی بیشعور، کودن، احمق و خنگ هستیم. آن وقت یکی دو تا حماقتِ بیشتر دیگر زیاد مهم نیست.»

در این کتاب در چندین ل در مورد اعتماد به نفس صحبت میشود اگر بخواهم کتاب را به صورت کلی برای شما معرفی کنم باید اینگونه بنویسم: «ما در زندگی چیزهای مختلفی را میآموزیم که در مسیر زندگی چندان استفادهای از آنها نمیکنیم. مثلاً دروس ریاضی، جبر، هندسه و نظرات و دیدگاههای اندیشمندان مختلف اما در زندگی کمتر شده است که به سراغ نظریههای اعتماد به نفس برویم. بسیاری از آدمها از فقدان اعتماد به نفس یا کم بودن آن رنج میبرند اما تلاش نمیکنند تا آن را افزایش دهند. در این کتاب شما میآموزید همه آدمها مثل هم هستند و اعتماد به نفس یک مهارت است که باید یاد بگیرید. مثلاً یاد بگیرید که حماقت جزئی از زندگی است و آدم بدون انجام کارهای احمقانه هیچ تجربهای از زندگی به دست نمیآورد یا باید یاد بگیریم که شکست جزئی از زندگی است به طور خلاصه بسیاری از دست آوردهای بشری حاصل نبوغ نبوده بلکه حاصل سرزندگی روحی و و تلاش برای رسیدن به مقصد بوده است.
میزان چالشی که پیش روی هر فرد در این مسیر قرار دارد به شخصیت و جایگاه خود فرد بستگی دارد اما خبر خوب این است که اعتماد به نفس نوعی مهارت است و نه موهبتی الهی.
توضیحی در روی جلد کتاب چاپ شده است که متن آن چنین است:
« تصور ما از تفاوت بین موفقیت و شکست، مبتنی بر مفهومی است که سیستم استاندارد آموزشی هیچگاه به آن نمیپردازد: اعتماد به نفس. در باب اعتماد به نفس ما را با کلیدیترین موانعی آشنا میکند که اجازه نمیدهد پتانسیلهایمان را بیشتر به کار بیندازیم. در این کتاب در باب سندروم شیادپنداری خواهیم خواند، در مورد حکمتی سخن خواهیم گفت که از تصورِ دستشویی رفتن شخصیتهای بزرگ حاصل میآید و خواهیم دید (از جمله) نیچه و مونتنی در باب مقاومت انعطافپذیرانه و دلیری چه حرفهایی برایمان دارند. اغلبمان در همان سطح اعتمادبهنفسی که داریم درجا میزنیم، چون داشتنِ اعتمادبهنفس را نوعی خوششانسی میپنداریم. اما در واقع حقیقت کاملاً برعکس است: اعتمادبهنفس در واقع مهارتی است مبتنی بر ایدههایی در باب جایگاهمان در جهان، که میتوان رازهای آن را آموخت.»
دوست دارم یک نکته را بگویم و ان اینکه هر چند این کتاب جزو کتابهای موفقیت است اما با همه آنها فرق دارد. فرقش این است که در این کتاب به شما دلخوشی بیخودی نمیدهند. تو باید یاد بگیری که برای زندگی کردن باید مهارت بیاموزی و برای داشتن اعتماد به نفس باید مهارتش را یاد بگیری. و این کاری است سخت و دشوار .

برشی از کتاب:
یکی از چیزهایی که افراد با اعتمادبهنفس را از دیگران متمایز میکند، دیدگاه آن نسبت به تاریخ (گذشته) است. عمدتاً افراد فاقد اعتمادبهنفس عقیده دارند تاریخ به اتمام رسیده است؛ در حالی که افراد دارای اعتمادبهنفس اعتقاد دارند تاریخ همچنان در حال پیشروی است و چهبسا روزی حتی خودشان تاریخساز شوند.
اعتمادبهنفس چیزی است که نظریه را به عمل تبدیل و ترجمه میکند. نباید اعتمادبهنفس را دشمن چیزهای خوب تصور کنیم؛ بلکه اعتمادبهنفس باعث عملی شدن و سرعت بخشیدن به تحقق چیزهای خوب میشود. باید به خودمان مجال دهیم و اعتمادبهنفس را در خودمان پرورش دهیم.
توصیه من: اگر دوست دارید اعتماد به نفس خود را به عنوان یک مهارت و با دیدی عقلایی پرورش و افزایش دهید این کتاب را بخوانید.