یادداشتی بر فیلم آخرت شیرین
سال انتشار: 1997 محصول کشور : کانادا
خلاصه داستان : وکیلی به نام «میچل استیونز» (هولم)، که دخترش بر اثر استعمال مواد مخدر از دست رفته، به شهر کوچک سام دنت می رود که در آنجا به تازگی زندگی تعدادی دانش آموز در اثر سقوط مدرسه در یک دریاچه ی یخ زده کشته شده اند. او والدین قربانیان را وا می دارد تا علیه مقصر یا مقصران حادثه اعلام شکایت کنند.
چند روز پیش تبلیغ فیلمی در یکی از فضاهای مجازی توجه مرا به خودش جلب کرد. نوشته بود فیلم ممنوعه، بالای ۱۸ سال، بدون سانسور. نمره فیلم ۷.۵ از ۱۰ بود. همانطور که شما هم میدانید یکی از روش های انتخاب فیلم های خوب نمره ایست که فیلمها گرفتهاند. مدتی هست که کمتر فیلم میبینم، وقت ندارم.هر چند این واژه بیانگر همه حقیقت نیست. اول کلیشهای است برای خودم و معنای ضمنی آن یعنی سرم به کار دیگری گرم است که ارزشش از دیدن فیلم در حال حاضر یا در لحظه اکنون بیشتر است. فیلم را در سه روز دیدم. ۱۵۰ دقیقه را در سه جلسه ۵۰ دقیقهای تماشا کردم. فیلم ارزش تماشا داشت. این را هم بگویم که خیلی ممنوعه نبود. فیلم درباره غم و اندوه ماندن است.
درباره مردمی است که بعد از کمرنگ شدن امید و معنای زندگی شان هنوز به حیات ادامه می دهند. یک سوگواری مصمم درباره شرایط انسانها. نکته تاثیر گذار فیلم برای من صحنه ایست که دختر ۱۵ سال در جلسه رسیدگی به پرونده تصادف اتوبوس مدرسه و کشته شدن دوستانش وقتی روبروی بازپرس می نشیند. دروغ می گوید. خیلی ساده. نمی دانم چرا؟
شاید بخاطر اینکه مساوی شود. این دروغ کل تلاشهای صورت گرفته را نابود می کند و جریان دادگاه و زندگی آدم ها را دست خوش تحول. دروغ گفتن خوب است یا بد؟! شاید اکثر جوامع دروغ را زشت و ناپسند میشمارند اما دروغ گاهی زندگی بخش است و گاهی آزاد کننده و رهایی بخش. دروغ گفتن مهارتی است بس عجیب که میتواند خیلی چیزها را به نفع ما عوض کند. زندگی خیلی ها را تغییر دهد. بسیاری از مشاغل بخشی از کارشان دروغ است. نمی دانم چقدر اهل دروغ هستید اما همه ما باید بپذیریم که مهارت دروغ گفتن در اجتماع در هم پیچیده و بینظم مهارتی لازم و ضروری است و گاهی حیاتی.
با انجام بازی مافیا این مهارت را در خودتان و عزیزانتان تقویت کنید. مستقیم به چشمان آدم روبرو نگاه کنید و دروغ بگویید من یک شهروندم. امیر برات نیا ۱۴ خرداد ۱۴۰۰