آتش در کوهستان
نوشته: آنیتا دسای ترجمه: آذر عالیپور
دو روز است از خواندنش گذشته، هنوز دارم به این فکر می کنم که چگونه بنویسم، هنوز به دو مساله مانده در ذهنم فکر می کنم؛ به اینکه افکار سنتی هنوز هم در بسیاری از اجتماعات محلی باعث انجام کارها و بروز رفتارهای مختلف و گاهی انگیزه جنایت های وحشتناک می شود. مساله دیگر عدم صداقت بشر با خودش، با فرزندانش با نوه هایش و با دوستانش است. به این فکر می کنم که ما جوری که هستیم نمی توانیم خودمان را معرفی کنیم. چرا دروغ دردهایم را می کاهد؟ چگونه می توان صداقت را در زندگی شخصی جاری ساخت؟ اینها سوالاتی است که قرار نیست به آنها پاسخ داده شود.

شخصیت های داستان زیاد نیستند. مادر بزرگ، نوه ای دختریش، و دوست مادر بزرگ… کتاب را که تمام کردم تازه نشستم به بررسی شخصیت های داستان. در ابتدای کتاب درباره نویستده آمده است: آثار آنیتادسای دارای درونمایهای تلخ و فضایی غمانگیز است. شخصیتها، اکثراً واخورده و پریشانحال از تلخیهای زندگی گذشته، در مواجهه با موقعیتهای تازه که گاه آگاهانه آن را آفریدهاند، به بنبست میرسند، بنبستی که سرنوشت انسان امروز با آن گره خورده است. این شخصیتها، گرچه اکثراً در تلاش برای رهایی از تار و پودهای اسارتآور زندگی روزمره ناموفق هستند، اما منفعل نیستند.
هرچند از دیدگاه من همه شخصیت هایش منفعلانه زندگی و عمل می کنند. تلاش برای ادامه زندگی هم چنان ادامه دارد، هرچند ناموفق. نکته ای که جالب است هر دو شخصیت اصلی داستان حرف دل شان و حقیقت ماجرا را بیان نمی کنند، به دوست خودشان چیزی را می گویند که واقعیت ندارد. کتاب را به کسانی توصیه می کنم که دوست دارند توصیف های ناب از فضاهای طبیعی هند را بخوانند و اشنا شوند. ویژگی های زنانه و نوع نگاه زنانه ای که در سرتاسر داستان جریان دارد ما را با حس زنانه حاکم بر داستان به جلو می برد. یک نواختی زندگی هم چنان موج می زند. روند ارام داستان حس ارام زندگی بی حالی ها، نگرانی ها را تداعی می کند. تنها نوه است که پویا و شاداب در پی کشف جهان پیرامون و زندگی است، به مادر بزرگ وابستگی ندارد و آزاد و رهاست از همه قید و بندهای موجود. به خانم ها پیشنهاد می کنم بخوانند. امیر برات نیا ۲۵ مهر ۱۴۰۰