تماما مخصوص نویسنده: عباس معروفی
از عباس معروفی تنها کتاب سمفونی مردگان را در سال های دانشجویی در دهه هفتاد خوانده بودن. کتابی که هنوز هم در ذهنم باقیست. دیگر از اوچیزی نخواندم، نه اینکه نخواسته باشم بلکه فرصت یا قسمت نشد. هفته گذشته بر حسب اتفاق کتابی را انتخاب کردم با نام “تماما مخصوص” وقتی نام نویسنده اش را دیدم بیشتر مشتاق شدم تا بخوانمش. چند روز طول کشید تا تمام شد
امشب یک شب از تمام کردن این رمان خاص میگذرد. شاید تا زنده باشم این رمان را از یاد نبرم. درست مثل فیلم پرنده خارزار . رمان ساده روایت نمیشود، رفت و برگشت های زیادی در ذهن راوی و در سیر حوادث دارد، اما رمان خاصی است. قصهاش غصه آدمهای است که خیلی ساده زندگی میکنند، از رنجهای بشری رنج میبرند، به همدیگر عشق میورزند. گاهی دیوانگی میکنند. اما آدم را به فکر وا میدارند که دردناکترین درد بشر اندیشه اوست.
اینکه چرا آدمها باید به خاطر اندیشههایشان زندان بروند، کشته شوند، اعدام شوند، مجبور به ترک وطن شوند و … جواب این سوالها را من نمیدانم برای دانستنشان باید خیلی وقت گذاشت و شاید هم هیچ وقت به جواب نرسید. و آن مرغی است کنار شط از تشنگی هلاک میشود از بیم آنکه اگر بنوشد آب شط تمام شود..
رمان داستان زندگی عباس ایرانی روزنامه نگار خود تبعیدی که مجبور به فرار از ایران شده و به آلمان مهاجرت کرده است. راوی داستان از همه چیز در روایت قصه زندگی خودش یا همان عباس حرف میزند. ما را با خود همراه میکند از روزگار کودکیاش، نبودن پدرش در خانه، از دغدغههای جوانیاش، از احساسات درونیاش نسبت به پری، از عبور از مرز، از مشکلات فرار، از پناهندگی، از تنهایی از عشق و از زن میگوید و از خودش و فرار از خودش و در نهایت از مرگ، رسیدن به مرگ و درک مرگ.
در رمان زنی هست به نام “یانوشکا” که به نوعی نسخه زنده شده پری دوران جوانی راوی است. یانوشکا معشوقهای خواستنی و دوست داشتنی از نوع خاص و تماماً مخصوص. جایی در کتاب در مورد یانوشکا میگوید:” بوی گل میداد، بوی گلی که از سالهای کودکی میشناختم چیزی بین گل پنیرک و گل خطمی …” یانوشکا تکه کلامی زیبا دارد: ” آقای من”! عشق عجیبی دارد به عباس. هیچ گاه شکایت نمیکند، اعتراضی ندارد، او فقط عباس را میخواهد. او میخواهد عباس خوشحال باشد، راحت باشد، سلامت باشد و کنارش باشد.
چنین همراهی، چنین معشوقه ای در کمتر رمانی من دیدهام. نکته مهم دیگر رمان فضای سرد و غمزده و اندوهناک رمان است. عباس آدم ذهنی است. تمام اوقاتش را در ذهنش سیر میکند.خیال پرداز قهاری است. راوی در رمان داستان مرگش را روایت میکند و نحوه رسیدن به زمان مرگش را.
رمان برای علاقمندان داستان های مدرن با فضای ذهنی ایرانی و اسطورههای ایرانی بسیار خواندنی و قابل اندیشیدن است. اگر فرصت کردید حتما بخوانید و از آن لذت ببرید
پاراگراف منتخب: رادیو داشت آهنگی از آرو پِرت پخش میکرد که تا آن روز نشنیده بودم و نداشتمش. چقدر آهنگهای قشنگ در این دنیا وجود داشت که من نشنیده بودم. چقدر چهرههای زیبا از برابرم گذشتند که من آنها را ندیدم، چقدر رویاهای عجیب دیدم که وقتی از خواب بیدار شدم، هرگز دیگر به یادم نیامد، و بوی عطری از دست رفته در دلم چنگ زد که همیشه تا همیشه خودم را نبخشم. امیر برات نیا سوم اسفند ۱۳۹۹