برادران لیلا

پیش از عید در روزهای پایانی اسفند اسم فیلم را در صفحات دوستان دیدم. بعدش چند تا نقد که برخی از بزرگان نوشته بودند خواندم. راغب شدم فیلم را ببینم. کم‌تر فیلم ایرانی می‌بینم و در انتخاب‌هایم کمی سخت گیرم. مهم‌ترین دلیلش کم و با ارزش بودن وقت است. خودم عزیزان دلم به جستجو پرداختیم موفق نشدیم. روز اول نوروز دور هم جمع شده بودیم. علیرضا خان گفت: من تازه این فیلم بدستم رسیده و هنوز ندیدم. گفتم: پس بزار ببینیم. خانه سینمایی کردیم. نشستیم دور هم و فیلم را تماشا کردیم.

خب شما هم مثل من نقدهای زیادی خوندین و یا اگر بخواهیم بخوانید کلی نقد و بحث درباره این فیلم هست. من می‌خواهم نظر خودم را بنویسم. فیلم برادران لیلا فیلمی خانوادگی مربوط به قشر متوسط به پایین جامعه است. در گاهی موارد با کمی اغراق و فیلمی شده موضوعات. مثلا کسی از خانه باباش دوتا سوسیس بر نمیدارد ببرد. انهم بکند توی جیب شلوارش. اما فیلم بیان حقایق زیربنایی بسیاری از خانواده‌های ماست.

لیلاهای زیادی در خانواده‌های ما هستند که مغز متفکر خانواده هستند و کسی انها را نمی‌بیند مگر وقتی گندی بالا بیاورند و نیازی به کمک او داشته باشند. لیلاهای زیادی هستند که بار کل یک خانوده را بدوش می‌کشند تا خانواده پابرجا باماند. برادران لیلا خود من و شماییم. کاری نمی‌کنیم اما ادعا زیاد داریم و حرف زیاد می‌زنیم.

لیلا به عنوان یک زن و اکنون به عنوان یک نماد. نماد آفرینندگی و زایش و رویش و جنبش و جوشش تلاش می‌کند تا خانواده را از بدبختی و فقر نجات دهد. کشتی را به ساحل امن بکشاند و برادرانش را از لجنی که در ان گرفتارند برهاند. اما همیشه تا بوده همین بوده که پدر خانواده به دنبال کسب جایگاه و مقام حتی اگر در سطح خرد مثل یک خانوده رفته. و برای رسیدن به جایگاهی که آرزویش بوده و هست گاهی به قیمت نابود کردن آینده بچه‌هایش همه دارای و داشته‌هایش را خرج کرده.

چند وقت قبل آقا اسماعیل ما تعریف می‌کرد. آقا صادق مردی نادار با درامد کم در روستا زندگی می‌کرد. تنها دارای با ارزشش دوتا گوسفند بود.روزی با دوستانش دور هم جمع شده بودند. دوستانش به او می‌گویند اگر یکی از گوسفندانت را برای ما سر ببری و گوشتش را با هم بخوریم ما به تو لقب خان می‌دهیم و صدایت می‌کنیم صادق‌خان.  آقا صادق برای دریافت این لقب بدون اجازه زنش که با سختی این گوسفند را بزرگ کرده بود آنرا می برد و سر می برد و می‌دهد گوشتش را بخورند تا او بشود صادق خان.

با مهر و دوستی

امیر برات نیا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *