سفر به شمخال بهشت قوچان
نویسنده: عبدالمطلب برات نیا
هفته پیش روز پنج شنبه اول خرداد 404 با دوستان قرار گذاشته بودیم برویم شمخال. ایده اصلی مربوط میشد به دو تا از دوستانی که ادعای کوهنوردی داشتند و از تهران و شیراز آمده بودند تا ما را همراهی کنند و ما آنها را راهنمایی کنیم. آدم هایی اینقدر بی معرفت ندیده بودم. برای همه چیز و همه جا جا زدند و قال گذاشتند و بودن خداحافظی فلنگ را بستند و رفتند.
ما اما ثابت قدم ماندیم و یک گروه تشکیل دادیم و برنامه تدارک دیده شده را انجامش دادیم. من تا امروز به این دره پا نگذاشته بودم و برای اولین بار بود به همین دلیل مشتاق بودم. مشتاقتر از همه گروه چون خودم پیشنهادش را داده بودم. از مشهد ساعت شش و نیم صبح بود که راه افتادیم. من با ماشین مجتبی جراحی بودم. علیرضا و عقیل و حسین و جواد آقا با ماشین علیرضا راه افتادند. قوچان محل قرار بود. وقتی رسیدیم ساعت حدود نه صبح بود.
به سمت مقصد راه افتادیم.
درهی شمخال، جایی در دل کوههای شمال شرق ایران، جایی میان قوچان و مرز ترکمنستان،نرسیده به شهر باجگیران، جایی که انگار زمین در دل خودش شکاف برداشته و راهی ساخته تا آدمی اندکی از خودش دور شود و اندکی به خودش نزدیکتر. برود به اعماق و در آغوش آرام زمین آرام بگیرد و آسمان را آبی و برافراشته در بالاترین حد خود ببیند.
سفر ما به شمخال دراولین روز خرداد، آخرین ماه بهار آغاز شد، وقتی هنوز گرمای تابستان از راه نرسیده و کوهها نفس بهاریشان را از دست نداده بودند. از قوچان که خارج شدیم زمین سبر مینمود. کم کم از دشت دور شدیم و به کوه نزدیک. درختان ارس در دامنه کوه از دور سبز میزد. هرچه به سمت باجگیران پیش میرفتیم، سبزتر و زندهتر میشد. روستای شمخال نقطهی پایان و آغاز مسیر بود؛ روستایی کوچک با یک خیابان نیمه خاکی با کوچه بندی جدید و تابلوهایی که همه به نام امامان بود به چشم میخورد. ما راه خودمان را به سوی انتهای روستا ادامه دادیم. تابلوی خیابان امام حسین را که دیدیم پیچیدیم سمت راست. ساختمان مسجد چشمگیر بود. کنار مسجد توقف کردیم.چند پسر روی دیواره کنار مسجد نشسته بودند و به ما پیشنهاد پارکینگ دادند اما چون هیچ ماشینی جز ما نبود و فضای کافی برای پارک بود نپذیرفتیم. کمی با آنها حرف زدیم. در همین ابتدا متوجه شدیم که زبان مردم شمخال کرمانج است.
علیرضا بسته نان سبزی را که خریده بود روی صندوق عقب ماشین گذاشت و همه صبحانه را ایستاده خوردیم. نان خوشمزهای بود. کمی هم پروه سیب زمینی چاشنی صبحانه شد. همگی منتظر سایر دوستان شدیم. هنوز نرسیده بودند. هوا داشت گرم میشد. هرچه صبر کردیم نیامدند. من با امید رحمتی تماس گرفتم. گفت در راه هستند. کولهها انداختیم پشتمان را از کنار تابلوی نارنجی رنگ منطقه گردشگری شمخال که اطلاعات کلی در مورد موقعیت و گونههای گیاهی و حیوانی منطقه ارائه میداد گذشتیم. روی دامنه دوتا گله بزرگ گوشفند تازه داشت رو به فراز داشت و صدای زنگوله بزها آوایی غریب وار به دره و نمای روبروی روستای میداد. میدانستیم که زنان روستا تازه گوسفندان را دوشیده و انها را روانه کوه و دشت و دره کرده بودند و چشم انتظارشان بودند تا غروب دوباره بازگردند.
اگر بخواهم براساس اطلاعات جغرافیایی برایتان در مورد این دره بنویسم چنین میشود:
دره شمخال در شمال رشته کوه هزار مسجد در شمال غربی استان خراسان رضوی واقع شده است . این دره توسط رود شبخال که یکی از شاخههای اصلی رود درونگر میباشد طی میلیونها سال ایجاد شده است. دره شمخال تا محل تلاقی رود شاهرگ دو آبی حدود ۱۲ کیلومتر و تا انتهای دره ۱۸ کیلومتر طول دارد. عرض دره تا محل دو آبی کمتر و در حدود ۲۵ تا ۵۰ متر میباشد.
عمق این دره در اکثر موارد که میتوان آن را کانیون نامید ( در اصطلاح جغرافیا به درههای عمیق و کم عرض میگویند مانند گرند کانیون در کشور آمریکا).
دره شمخال و چشم اندازهای زیبای آن تجلی جدال آب و سنگ و بهترین نمونههای فرسایش آبی و اشکال حاصل همچون حفرههای کوچک و بزرگ متوالی از بالا تا پایین دره، دخمههای غار مانند و شکافهای عمیق و پراکنده است که ط آبهایی که از دیوارههای جانبی سرازیر میشوند و در اثر فرسایش آبی و هوازدگی ایجاد شدهاند به وجود آمده است.
آبشار شمخال در یکی از درههای جانبی که به حلقه حمام موسوم است به وجود آمده گرچه سرچشمه رود شمخال در ارتفاعات غربی جاده باجگیرانه است اما چشمههای فراوانی که در بستر دره شمخال وجود دارند را باید تامین کننده اصلی آب این رود دانست.
کمی که از روستا جدا شدیم آب چشمه کوچکی نمایان شد. و بعد به ردیفی از درختان رسیدم که سایه پری داشت. تصمیم گرفتیم پیش از ورد به دره زیر سایه توقف کنیم تا دوستان برسند. یک ساعتی طول کشید تا امدند. در این مدت ما به صدای آواز چند پرنده گوش کردیم. فوق العاده زیبا میخواند. چندین نت را اجرا میکرد. خیال میکردی چند پرنده است اما تنها یکی بود. در آسمان چند عقاب داشتند پرواز میکردند. مامولکهای بزرگ روی سنگهای حاشیه رودخانه حمام آفتاب میگرفتند و با هم دل می دادند و قلوه میگرفتند. چنان بیخیال بودند که گویی جهان در تسخیر انها بود. ما چون هیچ کاری برای انجام دادن نداشتیم با هم حرف میزدیم و به حیات وحش چشم دوخته بودیم. حالا همه اعضای گروه حاضر بودند. همه با روحیه و شاداب بودند و میلی عجیب برای دره نوردی و رسیدن به آب و زندگی در چشمها و دلها موج میزد. راه را در پیش گرفتیم. خیلی نرفته بودیم که دره جلوی چشمانمان قد برافراشت.

ورود به دره مثل عبور از آستانهای نامرئی بود. هنوز چند قدمی بیشتر نرفته بودیم که دیوارههای بلند و سترگ از دو طرف ما را در آغوش گرفتند؛ گویی وارد صحنهی نمایشی شده باشی که بازیگرانش سنگ و آب و سایهاند. دره در ابتدا پهن بود و پرنور، اما هرچه جلوتر میرفتیم، تنگتر و تاریکتر میشد، آب کم چشمه با ما همراه بود، بیصدا و خاموش در کف دره با ما راه میآمد و ما دلخوش به همین آب بود و به جستجوی آب بیشتر راه میرفتیم، موسیقی راه صدای پای افراد گروه بود که روی شنهای کف رودخانه گام بر میداشتند.
درهی شمخال بیش از ۱۸ کیلومتر امتداد دارد، اما مسیر کامل آن چندان برای هر کسی مناسب نیست. ما تصمیم گرفته بودیم حدود سه ساعت را طی کنیم، یعنی پس از رسیدن به چشمه اصلی و جریان رودخانه تا جایی که آبشارهای کوچک و خزهپوش و حوضچههای زلال به اوج زیباییشان میرسندبروند. تصمیم داشتیم همانجا بساط چای را پهن کردیم و در سکوت و صدای آب و نغمه پردندگان بنشینیم و غذایی کنار هم و در دل طبیعت بخوردیم.

نکتهی جالب درهی شمخال این است که برخلاف بسیاری از درههای کوهستانی، آب در آن جریان دائمی دارد و مسیر پیادهروی از دل رود عبور میکند. در جلسه ای که با جناب مهدیان داشتیم به ما گفته بود که کفش مناسب، یعنی کفشی که هم راحت باشد و هم خیسشدن را تاب بیاورد با خود داشته باشیم. یکی دو نفری صندل پوشیده بودند، بعضی کفشهای کوهنوردی سبک، ولی هیچکس از خیسشدن نمیگریزد. من همان کفشهایی را پوشیده بودم که با انها به شیریاد صعود کرده بودم. آب گاه تا قوزک و گاه تا زانو میرسد، و لمس آ
یک ساعتی راه رفتیم. در این میان چند گروه دیگر با ما همراه شدند. یک گروه با تراکتور امده بودند و از ما جلو زدند. خانواده بودند و سگ پشمالویی را هم با خود اورده بودند. گروه دیگر پیاده داشتند میرفتند. گروه ما جوان سرحال بود. همه گروه ها را پشت سر گذاشتیم و اولین گروه به چشمه رسیدیم. همه داد زدند و شادی کردند. خوشحال بودیم. آب زلال در کف دره ساکت و آرام داشت پیش میرفت. آبی سرد در گرمای سبک بهاری، حسی است که تا مدتها در تن باقی میماند. همه وارد آب شدیم. خنکای آب وارد کفش شد و حس خنکی در تمام سلولهای تن جاری گشت. حالا بیشتر حواسمان به آب و سنگ بود. آب پیچان پیچان راه میرفت می رقصید و آواز میخواند و ما در این هیاهوی همراهش بودیم.

در بخشی از مسیر، دیوارهها آنقدر به هم نزدیک میشوند که آفتاب فقط نواری باریک از روشنایی به کف دره میرساند. آنجا حس میکنی وارد معبری اساطیری شدهای، مثل راهرویی میان دو جهان، که هر گام در آن، تو را از چیزی بیرونیتر جدا میکند. در این بخشها، خزهها بر سنگها خزیدهاند و قطرهقطرههای آب از دل دیوارها چکه میکند. نفس کشیدن عمیق در آن هوا، مثل نوشیدن از چشمهای پنهان بود.
اگرچه درهی شمخال مسیر امنی دارد، اما بیتوجهی میتواند خطرناک باشد. مسیر گاهی لغزنده است، و در بعضی نقاط باید از روی سنگهای بزرگ یا تنهی افتادهی درختان عبور کرد. تعدادی از اعضای گروه پیش تر این راه را آمده بودند و این برای سایرین مایه دلگرمی بود. با خیالی آسوده راه میرفتیم. حرف میزدیم. عکس میگرفتیم.
یکی از دلپذیرترین بخشهای سفر، دیدن جانوران کوچک و گیاهان بومی است. پروانههای رنگارنگ، پرندگان کوهستانی، و صدای گاهگاه یک بز کوهی که در ارتفاعات حرکت میکند، همگی این توهم را میسازند که وارد قلمرو دیگری شدهایم، جایی که قوانین شهر در آن جایی ندارند. منطقه مارهای زیادی دارد. ما در حین عبور مار لاغر و درازی را دیدیم که کنار پایمان روی شن ها داشت راه میرفت. ما کاری به او نداشتیم و او هم کاری به ما نداشت. برای همین توصیه میکنم حتمان با راهنمای بروید.
به آبشار که رسیدم همگی ایستادیم. قرار شد ناهار و چای را همینجا نوش جان کنیم. نخست همگی رفتن دیدن حمام یا همان آبشار. من نفر اخری بودم که رفتم. فضایی بزرگ که از همه شکافهای آن آب بیرون میزد. آب آّشار خیلی کم شده بود و در حقیق نخ باریکی بود اما چشمههای آب از همه جا جاری بود. وقتی همه عکس گرفتند و آمدند تا کنار هم بنشینیم متوجه شدیم قابلمه و کتری را در بین راه جا گذاشتهایم. گروه مجبور شد به عقب بر گردد. درست تا ابتدای آب. چند نفر دنبال قابلمه رفتند. برای ناهار مهندس امید تن ماهی و زیتون پروده تدارک دیده بود. گروه کنار رودخانه خروشان ساعتی استراحت کردیم. از طبیعت بکر و ناب لذت بردیم و کم کم راه برگشت را در پیش گرفتیم تا پیش از غروب به مبدا برگردیم
در مسیر برگشت، نور خورشید تغییر کرده بود. دیوارهها که صبحگاه در سایه بودند، اکنون روشن شده بودند و جزئیات رگههای سنگیشان پیداتر. بازگشت از دره، گویی بازگشت از خواب بود. با هر گام، دوباره به خود واقعیات نزدیکتر میشدی، به آدمی با دغدغهها، فکرها، ولی اینبار شاید با آرامشی پنهان. در برگشت مار بزرگی را دیدیم. سیاه و زیبا. داشت راه خودش را میرفت. جواد قربان زاده اول دید. همگی ایستادیم ازش فیلم گرفتیم. و دوباره گروه در کف دره به سوی شمخال راه میپیمودیم. حالا پاها خسته شده بودند.
روستای شمخال در مسیر بازگشت، گرم و آشنا بود. چند دقیقهای کنار ماشین ایستادیم. تازه گروههای جدید از راه رسیده بودند. داشتند میرفتند تا شب را در دل دره اردو بزنند و در میان دره بخوابند. وقت برگشتم هم گروههای دیگری را دیدیم. فردا جمعه بود و اینجا شلوغ تر از امروز. کنار راه زنان با ظرف های شیر دوشی منتظر گوسفندانشان بودند. و گله داشت از کوه سرازیر میشد.
شاید همین واژه، عصارهی سفر به شمخال باشد: پناه. جایی برای آنکه اندکی از هیاهوی بیوقفهی دنیا پنهان شوی، به درون سنگ و آب بروی و در سکوت آنجا، صدای خودت را دوباره بشنوی.
شاید در این مختصر نتوانستم همه انچه را که دیده و حس کرده بودم را برایتان روایت کنم اما اگر فرصت پیدا کنم این مطلب را کامل تر خواهم کرد تا نمای بهتری از این دره زیبا به شما بدهم.
اگردوست داشتید فیلم این سفر را تماشا کنید به لینک زیر مراجعه کنید:
https://www.aparat.com/v/bgd6f30



مطالب تکمیلی
پوشش گیاهی دره شمخال از تراکم مناسب و ترکیب متنوع و گوناگونی برخوردار است که هم از نظر زیبایی شناختی و هم از جهت آموزش دارای اهمیت میباشد اما زندگی جانوری دره کم اهمیتتر است.
هرچند پرندگان زیادی در دره در حال زندگی هستند. در این دره درختان فندق، ارغوان، زرشک، تمشک، گردو، بید، بادام، انگور، انجیر گز، سپیدار و سایر و سایر گیاهانی مانند گل شقایق، گل زنبق، چریش، گزنه، کمای، ترشک گل خیار، آنوخ، کاسنی پر سیاوشان، و نسترن وحشی دیده میشود.
وجود نوع از گیاهان در طول دره در تمام مسیر جلوه ویژه و شگفت انگیزی به دره میدهد. در کنارههای دره در میان پیچان رود انواع آنها را میتوانید ببینید. همچنین هنگامی که سر خود را به بالا برمیگردانید در لای شکافها و میان سنگها هرجا که مقداری خاک تشکیل شده است گیاهان زیبایی به زیبایی دره و دیوارههای صخره افزوده است. صدای آواز پرندگان در بهار و درست در روزی که ما رفتیم کنسرت دلنشین و اعجاب انگیزی داشت.
در طول دره فضای زیادی برای اسکان و چادر زدن وجود ندارد. تنها مناسبترین جایی که میتوان در آنجا چادر زد در محل درختان گردو و قبل از حلقه حمام میباشد که برای اقامت شبانه مناسب است.
در همین سفر کوتاه ما هنگام شب که ما داشتیم برمیگشتیم تعدادی از درهنوردان مشغول رفتن بودند که با خود چادر نیز به همراه داشتند یکی دیگر از مکانهایی که برای اتراق مناسب است محل تلاقی رود شمخال و شاهرگ است.
همانطور که برایتان تعریف کردم ما تا حمام بیشتر پیش نرفتیم. در این مسیر، عبور بسیار راحت و ساده بود و همه افراد در همه سنین میتوانند طی طریق کنند اما افراد که تمام طول دره را پیمودهاند میگویند:
در طول دره تند آبهایی وجود دارد که عبور از آنها به وسیله نردبانهای ساخته شده از میلگرد صورت میگیرد و در صورت بالا آمدن آب در بستر رود کاربردی نخواهد داشت لذا همراه داشتن طناب در این گونه مواقع توصیه میگردد.
وقتی داشتم در میان دره قدم میزدم و به دیوارههای بلند و زیبای این دره نگاه میکردم با خود میگفتم: کاش مسئولین شهر باجگیران یا قوچان در این مکان زیبا تله کابینی احداث میکردند و همچنین برای عبور سادهتر افراد نردبانهای مناسب و پلههای معلق عرضی اگر درست میشد میتوانست امکانات مناسبی جهت تماشای دره از ارتفاع را فراهم آورد چرا که تماشای چشم انداز از ارتفاع بالا زیباتر و دلپذیرتر است. به امید روزی که همه بتوانند زیباییهای ایران زیبا را ببینند.
خوب ممکن است شما هم قصد داشته باشید این دره را بپیمایید حداقل تا جایی که ما رفتهایم. چند توصیه ساده مینویسم اگر دوست داشتید آنها را مد نظر قرار دهید:
۱. چون تمام طول دره در واقع بستر رودخانه است و شما مجبور هستید تمام این مسیر را از داخل آب عبور کنید بهتر است کفش مناسب داشته باشید به طوری که این کفش مانع از ورود شن و ماسه به داخل شود.
۲. وقتی میخواهید از کنار آب عبور کنید بهتر است قسمتهای محدب دره را برای عبور انتخاب کنید چون عمق آب در این قسمت کمتر است.
۳. همراه خود تجهیزات و وسایل مناسب ببرید از جمله کوله پشتی و اگر میخواهید اقامت شبانه داشته باشید حتماً کیسه خواب و طناب نیز همراه خود داشته باشید.
۴. مواد غذایی که با خود میبرید سبک و در حالت کمترین مقدار باشد که حمل و نقل آن آسان شود.
۴. جهت پیمایش دره بهتر است از روستای شمخال وارد شوید و از دره درونگر خارج گردید چون شما در جهت شیب زمین حرکت میکنید و این شیب در پیمایش به شما کمک میکند که انرژی کمتری را مصرف کنید و کمتر خسته شوید.
۵. گفتن پیمایش این دره حدود ۱۲ تا ۱۶ ساعت به طول میکشد ستگی دارد به نوع گامهای شما و توان حرکتی شما.
۶. جهت حفظ محیط زیست طفاً کیسه زباله همراه داشته باشید و پسماندهای غذایی که باعث آلودگی محیط میگردند را با خود به شهر برگردانید.
۷. تحت هیچ شرایطی به گیاهان موجود در کنارههای دره و جانوران آن آسیب نرسانید.
۸. به دلیل وجود مارهای سمی و زیاد در منطقه به ویژه در فصل گرم حتماً با راهنمای محلی دره را پیمایش کنید.
۸.اکر دوست دارید آتش روشن کنید با خود هیزم یا زغال بردارید.
دوست عزیزمان آقای مهدیان در مقالهای که در سال ۱۴۰۰ در نشریه آسان صفر به چاپ رسانده در مورد این روستای شمخال چنین نوشته است.
روستای شمخال
در سال ۱۲۷۶ خورشیدی کلنل بیت درباره شمخال مینویسد: شمخال روستای کوچکی است متشکل از حدود ۳۰ واحد مسکونی در کنار جاده قوچان به عشق آباد در حد فاصله بین روستای دور بادام و باجگیران ایران. در حدود ۱۹.۳ کیلومتر با دور بادام فاصله دارد و ۸.۴ کیلومتر هم با باجگیران. این آبادی درست در دهانه تنگه آبگیری واقع شده که به طرف پایین جریان مییابد و به تنگه رود اصلی درونگرد میپیوندد.
در سال ۱۲۷۳ خورشیدی اورانوفسکی نوشته است که سکنه این روستا کرد هستند و ۳۵ رستگاو و ۳۰۰ راس گوسفند و بز دارند ولید سالیانه گندم و جوی آن به ۶۷ تن میرسد.
امروزه روستای شمخال در دهستان دولت خانه از بخش باجگیران شهرستان قوچان در ۳۷ درجه و ۳۵ عرض شمالی و ۵۸ درجه و ۲۶ طول شرقی در ارتفاع ۱۴۹۸ متری از سطح آبهای آزاد واقع شده است. بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت این روستا ۵۰۰ نفر بوده است.
وجه تسمیه شمخال
برخی شمعها را نام طایفهای از کردها دانستند.
برخی این اسم را برگرفته از نوعی تفنگ به نام شمخال یدانند
در مورد این دره هر کسی که سفری به آن داشته است توصیفی از آن نموده است و اگر شما هم بروید و بازگردید و بخواهید درباره این دره زیبا بنویسید توصیف زیبای دیگری خواهید نوشت.
مهدیان ر مورد دره شمخال چنین مینویسد
بخش اولیای دره شمخال قدر عمیق و کم عرض است که گردشگری که وارد این دره میشود دیگر آفتاب را جز در ساعات میانه روز نمیتواند ببیند بدین جهت باید در سایه صخرههای عظیم طی طریق کند.
در میان خنکهای این دره زیبا نوای گوش نواز آب جاری نسیم دل انگیز برخاسته از عطر شکوفههای درختان در تلاقی آب و باد روح را مینوازد درون را آرام میبخشد و چشمها را میشوید.
احساس خنکی در اوج گرما عطش را فرو مینشاند و خستگی را از تن بیرون میکند گویی آبشارها آهنگ زندگی را وش نجوا میکنند و صدای پای آب با صدای پای تو در هم آمیخته و نوای دلانگیزی را ساز میکند که در هیچ سازی نمیتوان یافت.
اینجا شمخال است درهای به زیبایی بهشت بر روی زمین جایی که دیگر هنوز دست خوش تغییر زیادی نشده است. دره دارای پیچ و خمهای بسیار و جذابیتهای زیاد است چنانکه در پس هر خم چشم اندازهای ویژهای را به نمایش میگذارد.
دیوارههای صخرهای عظیم و پرصلابت با سبزی سبزه و روشنایی آب درآمیخته و جلوهای زیبا و رنگین از آثار گذر زمان چون شکستها و تخلخلها را به نمایش گذارده است این شکوه زیبایی.
دره شمخال این توان و پتانسیل را دارد که به عنوان یک اثر طبیعی ملی در فهرست آثار ملی و جهانی ثبت گردد این اثر طبیعی در صورتی برای نسلهای بعد باقی خواهد ماند که مقامهای مسئول آن را ثبت و به منطقه حفاظت شده تبدیل نمایند.