بعد از آفتاب
پدری که هرچند خودش افسرده و غمگین است اما تمام تلاشش را میکند تا سفری شاد برای تنها دخترش بسازد. ارتباط این دو سخت است اما دختر ساده و بی آلایش دارد زندگی را تجریه میکند. وقتی که حرفهای خاص را در سرویس بهداشتی از دو دختر میشوند یا زمانی که پسری به او میگوید دوستش دارد.