پدرو پارامو نوشته: خوان رولفو ترجمه: کیومرث پارسای
این کتاب را از نمایشگاه کتاب به پیشنهاد صاحب غرفه خریدم، بعد از چهار ماه نوبت خواندنش رسید و شروع کردم به خواندن. سبک کتاب جالب بود و هست و باعث شد خیلی سریع تا آخر کتاب بخوانم. معمولا هر روز حداکثر ۲۰ صفحه می خوانم اما این کتاب را که بدست گرفتم برای نوبت اول رسیدم به صفحه ۵۰ کشش داستان و شیوه روایت داستان سبب شده بود که مطالعه دلچسب و زیبا شود. حرف هایم را در دو عنوان کوتاه راجع به این کتاب برایتان می نویسم. اگر بعد از خواندن حرف های من علاقمند شدید کتاب را تهیه کنید و بخوانید. اگر هم تمایلی نداشتید بعدها حتمان بخوانید. البته این را هم بگویم که کتاب، جزو کتاب های سخت محسوب می گردد
★نکته ۱
پذیرش پیچیدگی

داستان پیچیده و تو در توست. فرض کنید می خواهید به زادگاهتان برگردید و پدرتان را پیدا کنید. پدری که در کودکی شما را رها کرده و رفته است. زمانی که به زادگاهتان می رسید، مردمی که به آنها صحبت می کنید و سراغ پدرتان را می گیرید در مقابل چشمان شما ناپدید می شوند و شما متوجه می شوید که همه آنها مرده اند. در حقیقت شما با ارواح آنها داشتید حرف می زدید.
دراینصورت چه می کنید؟
خب ممکن است سوار قاطر بعدی شوید و از زادگاهتان فرار کنید، البته اگر قاطری پیدا کنید. خوان پرسیادو راوی داستان در چنین موقعیتی قصه را روایت می کند.
اشتباه برداشت نکنید، او دقیقا از مرگ در اثر دیدن ارواح می ترسد، اما در ابتدا تلاش می کند تا بفهمد چه کسی زنده و چه کسی مرده است. برای رسیدن به این هدف یک سوال ساده از زنی که با او در خیابان قدم می زند می پرسد: آیا تو زنده ای ؟
کسانی که با ادبیات جهان آشنایی دارند می دانند که لحن کلام عنصر اصلی ژانر رئالیسم جادویی است. اگر بخواهیم این رمان را مانند یک داستان واقع گرایانه_ رئالیستی_ قدیمی بخوانیم، برخی از عناصر موجود در داستان دیوانه کننده است. این معجون و ملغمه و ترکیب پیچیده خواننده را به فکر وا می دارد که چه بخشی از رمان با واقعیت تاریخی تطابق دارد و چه بخش هائی از آن را باید جادوئی در نظر گرفت.
به عنوان مثال خواننده ممکن است فکر کند این داستان در یک شهر واقعی در قرن بیستم و در مکزیک و در جریان انقلاب رخ داده است، اما یکی از نکاتی که باید در کتاب در نظر گرفت این است که این شهر بخاطر خود خواهی مرد هیچ آینده ای ندارد. این موضوع ممکن است به سیستم سیاسی مکزیک در آن دوره زمانی باشد و خواننده باید کاملا به این موضوع دقت کند.
★نکته ۲
شیوه نگارش
سبک و شیوه نگارش کتاب رویا گونه، خیالی و شکسته و گسسته است. در داستان پدرو پارامو همه نوع گسست وجود دارد. داستان از یک راوی به راوی دیگر، از یک مکان به مکان دیگر و از یک زمان به زمان دیگری می رود و مجددا بر می گردد.
اگر به این گسست ها توجه نکنید و با دقت نخوانید داستان شما را در یک فضای غبار آلود و مه گرفته به حال خود رها می کند. آنگاه متوجه نمی شوید کجای قصه بودید و یا هستید.
اگر متوجه این نوع گیج کنندگی نشوید، شیوه ی رویا گونه ی داستان مطمنا باعث سرگیجه و گیج شدن شما خواهد شد.
در جایی از کتاب می خوانیم:
« زمان به عقب برگشته بود، من دوباره ستار ه را دیدم که نزدیک ماه آشیان گرفته بود. دسته های پرندگان. و ناگهان نور بعداز ظهر همه جا را روشن کرد.»
این نوع داستان به شیوه رئالیسم جادویی خودش «جادو» می کند. گاهی اوقات در حین خواندن داستان ممکن است دچار این احساس شویم که فریاد بزنیم: #خوان_رولفو به ما کمک کن از اینجا بیائیم بیرون.
خواندن این رمان سخت است، شاید با یکبار خواندن از آن لذت نبرید اما اگر با دقت بخوانید، یا چند بار بخوانید می توانید سیر داستان را دنبال کنید. وقتی جمله ای مثل جمله ایی که در بالا آوردیم را می خوانیم، آنقدر از زیبایی جمله لذت می بریم و از احساس ورای آن پر می شویم که نویسنده را می بخشیم.
امیربرات_نیا
۲۹اسفند۱۳۹۷
@AmirBaratnia