بیهودگی

‍ بیهودگی، نویسنده: احمد محمود، چاپ: امیر کبیر، اهواز، ۱۳۴۱

من احمد محمود را از دوره نوجوانی می‌شناختم زمان‌هایی که اوقات بیکاری و تنهایی را در کنج کتابخانه‌های شهر می‌گذراندم و همیشه میان کتاب‌ها پرسه می‌زدم. یک روز کتابی را برداشتم که روی جلد اسم احمد محمود بود. نام کتاب همسایه‌ها بود. نویسنده‌اش را نمی‌شناختم نمی‌دانستم نویسنده مشهوریست. چند صفحه از کتاب را خواندم با لهجه جنوبی نوشته بود که هم خواندنش و هم فهمیدنش برایم سخت بود. کتاب را بستم و دیگر هیچ وقت سراغش نرفتم. بعدها که بیشتر کتاب خواندم فهمیدم احمد محمود یکی از نویسندگان سرشناس کشور است و کتاب‌هایش حرف‌های زیادی برای گفتن دارند اما من هیچ وقت فرصت نکردم کتاب‌های او را بخوانم.نمی‌دانم چرا، تا اینکه دیشب وقتی لپ‌تاپم را روشن کردم تعداد زیادی کتاب به طور خودکار دانلود شده بود. از میان فایل‌های دانلود شده چشمم به اسم کتابی افتاد به نام بیهودگی. برایم نام کتاب جالب بود فکر کردم باید کتاب فلسفی باشد. مشتاق شدم بخوانمش. وقتی باز کردم دیدم روی جلد کتاب نوشته بیهودگی نوشته احمد محمود. در صفحه دوم نوشته شده بود چاپ امیرکبیر اهواز ۱۳۴۱ .

کتاب بیهودگی مجموعه داستان بود، شامل ۳ داستان تکرار آلاچیق و بیهودگی. فضای هر سه داستان فضای سال‌های دوره پیش از انقلاب است. سال‌هایی با مشخصات فیلم‌های فارسی و فضای حاکم بر جامعه شهری هم خوانی دارد. مسایلی مانند: زندان،مسائل سیاسی، زندانیان سیاسی، راننده‌هایی که دنبال زنان هستند، زنان روسپی، تن فروشان، غیرت و مردانگی، عرق، مشروب، تریاک و بافور، توجه به تنانگی زنان و هر سه داستات حال و هوای و فضای فرهنگی و اجتماعی آن سال‌ها را دارد.  چون کتاب کم حجم بود، حدود ۱۲۵ صفحه، تصمیم گرفتم بخوانمش. الان تکه ساعت چهار عصر روز دوشنبه ششم فروردین چهار صد و سه است تمام شد.

از داستان اول یک پاراگراف برایم جالب بود. ماجرا این داستان در زندان می‌گذرد. یکی از زندانیان به دیگری چنین می‌گوید: “سعی کن، تقلا کن، چیزی خارج از دنیای خودت به وجود بیار. چیزی که برات سرگرمی ایجاد کنه. تو حتماً باید این کار رو بکنی و الا تحمل زندان ممکن نیست. اصلاً تحمل زندگی ممکن نیست. خارج از وجود آدم اصلاً بدبختی وجود ندارد. آدم خودش مقصر تمام بدبختی‌های خودش است. فکر آدم است که ناراحتی‌ها را به وجود می‌آورد. باید این فکر را لگدمال کرد. باید خارج از خود زندگی کرد.”

این توصیه برای هر کسی درس بزرگی دارد. زندگی گاهی خودش برای آدم زندان می‌شود برای دوام آوردن در زندان زندگی گاهی هیچ راهی نیست جز تحمل و تحمل زندگی راه ساده‌تری نیز دارد آدم باید بتواند از فکر بیرون بیاید. بیرون و خارج از خود زندگی کند.”

اگر کسی دوست دارد با فضای فرهنگی و اجتماعی دهه ۴۰ آشنا شود این کتاب را بخواند. برای آشنایی با سبک نگارش احمد محمود هم بد نیست.

چند پاراگراف کتاب برایم جالب بود که برایتان می‌نویسم


“تنها محبت است که کهنه نمی‌شود. همه چیز طراوت خودش را از دست می‌دهد. تازگی همه چیز به کهنگی و پوسیدگی می‌گراید.
زیباترین چهره‌ها زیر چروک‌های پیری دفن می‌شوند. گرد تیره پیری درخشنده‌ترین چشم‌ها را از لوندی و لطافت می‌اندازد، ولی محبت نه!
گاهی آدم خودش را گناهکار می‌داند ولی نمی‌توانند گناه خود را توجیه کند. به این جهت درد می‌کشد. بعضی‌ها ممکن است به خواب به خاطر رهایی از این وسوسه درد انگیز خودشان را تنبیه کنند‌. گناه بزرگتری مرتکب شوند وی گناه تا روی گناه قبلی را که مثل نطفه‌ای دردانگیز و حل نشدنی و در ضمیرشان وجود دارد بپوشانند…..

دم‌دمه‌های مرگ آدم یک نوع آرامش لذت انگیز حس می‌کنند.


با مهر و دوستی
امیر برات‌نیا
۶ فروردین ۴۰۳

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *