سه شنبهها با موری نوشته: میچ آلبوم ترجمه : مهدی قراچه داغی
این کتاب رو هر وقت می رفتم برای خرید کتاب می دیدم ولی چون جزو کتاب های گرون بود نمی خریدم. جالب اینه که حتی یکبار هم کتاب رو ورق نزدم. تا اینکه هفته قبل فایل صوتی کتاب را در کانال #آوای_بوف پیدا کردم. چند روز وقت گذاشتم و با جان و دل گوش کردم. اگر کتاب را بخوانید مخصوصا اگر برای شما سوال های مهمی در زندگی پیش آمده باشید و دنبال یافتن جواب برای سوالاتتون باشید.
میچ آلبوم (-۱۹۵۸) رمان «سهشنبهها با موری» را برای همه آنهایی نوشتهاست که میخواهند طعم زندگی را آنگونه که باید بچشند.
این کتاب روایت انس استاد پیری با شاگردش در واپسین روزهای زندگی را بیان میکند. پروفسور شوارتز موری به بیماری ای ال اس دچار است. بیماریای که به تدریج بدن را از کار میاندازد و سلولها و بافتهای ماهیچهای را تخریب میکند. شاگرد هر سهشنبه به دیدار استاد میرود و از او و با او درس زندگی میآموزد. کلاسی که شاید امتحان و درس پس دادنهای معمول دانشگاه را ندارد اما یک کلاس بینظیر است. کلاسی که راهبر و راهرو هردو با هم در آن رشد میکنند و به کمال میرسند. هر سهشنبه میج درباره موضوعی با استاد خود صحبت میکند: دنیا، مرگ، زندگی، خانواده، فرهنگ، بخشش، دانایی، ازدواج و هر مفهومی که راجع به زیستن و چگونه زیستن است.

از او پرسیدم آیا برای خودش احساس تأسف میکند؟گفت: «صبحها، گاهی برای خودم عزاداری میکنم. به بدنم نگاه میکنم. همان قدر که میتوانم دستها و انگشتهایم را تکان میدهم و به آنچه از دست دادهام تأسف میخورم. برای مرگ کند و دردناک خودم عزاداری میکنم. ولی بعد تمام میشود.» به همین سادگی؟«اگر لازم باشد خوب گریه میکنم. ولی بعد توجهم را به سمت تمام چیزهای خوبی که هنوز در زندگیام هست جلب میکنم. کسانی که هنوز به دیدنم میآیند. قصههایی که خواهم شنید. اگر سهشنبه باشد، به تو. آخر ما اهل سهشنبه هستیم.»
میچ البوم این کتاب را براساس یک ماجرای واقعی و در شرح رابطه با استادش «موری شوارتز» نوشته است. «آخرین کلاس زندگی استاد پیر من هفتهای یک بار در منزل او تشکیل میگردید، در کنار پنجرهای در اتاق مطالعهی او، تا بتواند از آنجا بوتهی کوچک بامیه را با برگهای صورتیرنگش تماشا کند. کلاس روزهای سهشنبه بعد از صرف صبحانه تشکیل میشد. موضوع درس ما “معنای زندگی” بود. استاد آنچه را به تجربه میدانست درس میداد. نمرهای در کار نبود، ما هر هفته امتحان شفاهی داشتیم. انتظار این بود که به سوالات جواب بدهی و به سهم خود سوالاتی مطرح کنی. البته انجامدادن گهگاهی حرکات جسمانی هم بخشی از کار بود. مثلا لازم میشد که سر استاد روی بالش جابهجا شود تا در حالت راحتی قرار بگیرد. تنظیم عینک روی بینی استاد هم وظیفهای دیگر بود. بوسیدن استاد به وقت خداحافظی اعتبار دیگری بود که پایت نوشته میشد. به کتابی نیاز نبود. با این حال موضوعات مختلفی مطرح میشد، موضوعاتی از قبیل عشق، کار، جامعه، خانواده، پیرشدن، بخشودن و سرانجام مرگ. آخرین درس استاد کوتاه و خلاصه بود.

این کتاب برای چه کسانی مناسب است؟. کتاب برای هرکسی که میخواهد دقیقتر به معنای زندگی فکر کند مناسب است. هرکسی که زندگی را بیش از روزمرگیهایی که انسان امروز با آن درگیر است میداند و میخواهد با حقایقی که اغلب اوقات انسانها سعی میکنند از مواجهه با آن پرهیز کنند، روبهرو شود میتواند این کتاب را بخوانداین کتاب توانسته است مرگ و ترس از مرگ را موشکافی کند و دربارهی آن به زیبایی حرف زده است. سهشنبه ها با موری برای هرکسی که مفاهیمی چون فناپذیری، مرگ و پسازآن برایش مهم است کتاب مناسبی است
گاهی با خود می اندیشم اگر من بخواهم درس زندگی به دیگران بدهم چه خواهم گفت؟ اگر مرگ را پذیرفته باشیم و بهنوعی در پایان زندگی ایستاده باشیم، نگاه ما به زندگی چه تفاوتی با الانمان دارد؟ چه کنیم و چه زاویه دیدی را در زندگی انتخاب کنیم تا در پایان به آرامش و اطمینان ناب برسیم؟
سایت گت بلاگز در مورد این کتاب نوشته است:
سهشنبهها با موری کتاب بسیار تأثیرگذار این نویسندهاست که داستان واقعی ارتباط و ملاقات میچ آلبوم با استادش موری شوارتس را روایت میکند. میچ آلبوم که نویسندهی کتاب مشهور «اولین تماس تلفنی از بهشت» نیز هست این کتاب را با لحنی روان و زیبا نوشته است که خواننده را وادار میکند همراه میچ آلبوم در جلسات ملاقاتش با موری شرکت کندسهشنبهها با موری را میتوان هم یک زندگینامه و هم یک رمان فلسفی دانست. این کتاب پر از درسهای آموزندهای است که میتواند نگاه خواننده را نسبت به جهان تغییر دهد. میچ آلبوم در سهشنبهها با موری دریچهای تازه بهسوی دنیا را برای خواننده باز میکند. دریچهای که از نگاه موری شوارتس کسی که میچ آلبوم به دیدهی مراد به او نگاه میکند نشات گرفته است.
چند جمله ناب
- یا به یکدیگر عشق بورزید، یا بمیرید.
- بالأخره روزی خواهی مرد، ولی نه برای مدتی طولانی و نه برای همیشه. پس ناامید نباش.
- یک معلم در جاودانگی تو مؤثر است. تو هیچگاه نمیتوانی بگویی که این تأثیر تا کی پایان میپذیرد.
- سرنوشت در برابر بسیاری از افراد سر تسلیم فرود میآورد. این خود انسان است که خودش را بهخطر میاندازد.
دوستان گلم اگر فرصت خواندن کتاب رو ندارین جمله زیر را عمیقا بخوانید و همیشه قدر بدانید:
- هر شب که میخوابم، میمیرم. و صبح روز بعد، وقتی بیدار میشوم، دوباره متولد میشود