ایرانی‌ها چه رویایی در سر دارند؟

ایرانی‌ها چه رویایی در سر دارند میشل فوکو ترجمه حسین معصومی همدانی انتشارات هرمس.

میشل فوکو را به عنوان فیلسوف می‌شناختم در متون فلسفی نامش را بارها دیده بودم اما هیچ اثری از وی نخوانده بودم تا اینکه چشمم به کتابی با عنوان ایرانیان چه رویایی در سر دارند نوشته میشل فوکو خورد برایم جالب بود که فیلسوفی در خارج از کشور درباره ایران کتابی نوشته باشد وری فایل کتاب را دانلود کردم و گذاشتم در لیست کتاب‌هایی که باید بخوانمشان امروز که جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۱ است از صبح این کتاب را خواندم و تمام کردم درباره این کتاب به طور خلاصه اینگونه می‌توان نوشت:

فوکو در کوران مبارزات انقلابی مردم ایران و به درخواست یک نشریه ایتالیایی، روزنامه مشهور «کوریر دلا سرا»  طی ۲ مسافرت در ۱۳۵۷خورشیدی از ۲۵ شهریور تا ۲ مهر و۱۸ تا ۲۴ آبان به تهران آمده است. او در مدت اقامت خود در ایران،در تهران و قم و آبادان با برخی از رهبران ملی و دینی و گروه‌های مختلفی که در انقلاب دست داشتند ملاقات کرد‌ ۹ مقاله با عناوین گویا و جالب توجه برای این روزنامه ارسال می دارد: «ارتش، زمانی که زمین می لرزد»، «شاه صد سال دیر آمده است»، «تهران دین بر ضد شاه»، «ایرانی ها چه رؤیایی در سر دارند؟»، «شورش با دست خالی»، «آزمون مخالفان»، «شورش ایران روی نوار ضبط صوت پخش می شود» و «رهبر اسطوره ای شورش ایران». این مقاله ها در مهر ۱۳۶۵ خورشیدی در مجله «لونوول ابزرواتور»  و نشریه فرانسوی  با عنوان «ایرانیان چه رؤیایی در سر دارند؟» به چاپ رسید. این کتاب در مورد ایران تاریخ و انقلاب اسلامی است.

برای افرادی مثل من که دوران کودکی‌شان مقارن بود با انقلاب ۵۷ و جریان‌های انقلاب را نه به صورت بنیادی بلکه به صورت ظاهری می‌دیدیم شنیدن ماجرای انقلاب از زبان فرد جدید و زاویه جدید بسیار متفاوت و جذاب است یا بهتر است بگویم برای من جالب بود آنچه در حین انقلاب و پس از انقلاب برای ما اتفاق افتاد ذهن و جان ما را ا مسائل و مفاهیمی پر کرده‌اند که حقیقت مطلق ماجرا نبود. مسائلی بود که از طریق رسانه‌های وقت سعی کردند ایدئولوژی حاکم را در ذهن ما تثبیت کنند. چه از طریق مطالب کتاب‌های درسی و چه از طریق رسانه ملی و رادیو و مطبوعات و هرجا سخنی بر خلاف وانین حاکم گفته شد مطبوعات بسته و کتاب‌ها سانسور گردید به همین دلیل آگاهی ما و دانسته‌های ما از آنچه که رخ می‌داد و می‌دهد محدود بوده و هست و ما هیچگاه نتوانسته‌ایم به طور عمیق به اصل و کنه ماجرا و فلسفه وجودی بسیاری از اتفاقات دست پیدا کنیم میشل فوکو در این کتاب از دید خودش و بر اساس مصاحبه‌ها و گفتگوهایی که با افراد مختلف درگیر در مسئله انقلاب انجام داده است انقلاب ۵۷ را در آن مدت کوتاهی که به ایران سفر کرده بود رای ما بازگو می‌کند. خواندن این کتاب یا مرور مجدد حوادث ۵۷ می‌تواند پنجره جدیدی برای بازنگری در آنچه که اتفاق افتاده به ما بدهد و برای ما و نسل کنونی که خواهان تغییر و دگرگونی در ساختار کشور هستند راهی جدید ارائه دهد به برخی از اراگراف‌های منتخب کتاب نگاهی خواهیم انداخت.

من دوست ندارم حکومت اسلامی را ایده یا حتی آرمان بنامم اما به عنوان خواست سیاسی مرا تحت تاثیر قرار داده است. مرا تحت تاثیر قرار داده است چون کوششی است برای اینکه برای پاسخگویی به پاره‌ای مسائل امروزی، برخی از ساختارهای جدایی ناپذیر اجتماعی و دینی سیاسی شود، مرا تحت تاثیر قرار داده است چون از این جهت کوششی است برای اینکه سیاست یک بعد معنوی پیدا کند.

این قانون تاریخ است. هرچه خواست ملتی ساده‌تر باشد، کار سیاستمداران دشوارتر می‌شود، شاید به این دلیل که سیاست آن چیزی نیست که وانمود می‌کند_ یعنی تجلی یک خواست جمعی نیست، بلکه سیاست در جایی می‌تواند نفس بکشد که این خواست چند پاره، مردد، سردرگم و حتی در چشم خودش هم ناروشن باشد.

فوکو در مورد ارتش و مسائلی که منجر به راندازی حکومت شاه شد می‌نویسد:” خلاصه امروز ارتش نه برای سرکوبی وسیع مخالفان دست به کار شده است و نه برای نابود کردن شاه یا رقیبان او به سود خودش، شاه این مانور را با ارتش داده است تا در میان مخالفان تفرقه بیندازد و وقتی که مذاکره با مخالفان میانه‌رور لازم شد در موضع قوت باشد. می توان تصور کرد که شاه این کار را با کمک آمریکاییانی که بخش بزرگی از ارتش او را در بر می‌گیرند و برای مقابله با کارتر(رییس جمهوری وقت آمریکا) و کسانی که ضرورت کناره‌گیری او را پیش بینی می‌کردند کرده باشد_ هرچند من دلیل عینی بر این امر در دست ندارم.

در این کتاب فوکو معتقد است که یکی از مهمترین عواملی که منجر به سقوط رژیم شاه شد اعتصابات بود، او اینگونه می‌نویسد: اعتصاب صنعت نفت و ذوب آهن، اعتصاب کارخانه‌های مینو، اعتصاب وسایل حمل و نقل عمومی، اعتصاب هواپیمایی ملی ایران و اعتصاب کارمندان دولت و از همه شگفت آورتر اعتصاب کارمندان گمرک و دارایی است که به آسان هم دست دست از کار نمی‌کشند، چون با رشوه‌هایی که می‌گیرند درآمدشان ۱۰ برابر و ۱۰۰ برابر دیگران است. وقتی در رژیمی چون رژیم شاه فساد هم دست به اعتصاب بزند….

فوکو نقطه همبستگی مردم را اینگونه می‌داند: از سوی دیگر نقطه همبستگی بیرون از کشور، بیرون از این سازمان‌ها، بیرون از هرگونه مذاکره احتمالی است. این نقطه در خمینی، در سر باز زدن انعطاف ناپذیر او و در عشقیست که هر کس در دل خود نسبت به او می‌پرورد. شنیدن این حرف از دهان یک خلبان بوئینگ عجیب بود که از جانب همکارانش ‌گفت:”گرانبهاترین ثروتی که ایران از قرن‌ها پیش تاکنون داشته در فرانسه پیش شماست. خوب نگهداریش کنید.” لحن او آمرانه بود و از آن موثرتر حرف اعتصابگران آبادان بود:” ما چندان هم مذهبی نیستیم.”

تجربه تاریخی و زندگی نشان داده است که در جنبش‌های شهری بسیاری از مواقع دست‌های پنهان وارد ماجرا می‌شوند تا گناه را به گردن شهروندان مظلوم و بی‌دفا بیندازند. در این مورد میشل فوکو در انقلاب ۵۷ ایران چنین می‌نویسد: اولین وظیفه‌ای که حکومت نظامیان برای خود مقرر کرده پایان دادن به اعتصاب‌ها است. چاره‌ای کلاسیک و بنابراین نامطمئن. ساواک این پلیس سیاسی که مایه رسوایی رژیم بود اکنون به دردناک‌ترین شکست آن تبدیل شده است. اعضای آن دوباره به حرفه دیرینه چماقداری خود بازگشته‌اند این سو و آن سو اعزام می‌شوند تا تحریک کنند به آتش بکشند و کتک بزنند. سپس همه این کارها را به اعتصابگران و به تظاهرکنندگان نسبت می‌دهند.

وقتی از ایران آمدم سوالی که همه از من می‌کردند این بود:” آیا این انقلاب است؟” جواب نمی‌دادم اما دلم می‌خواست بگویم نه به معنی ظاهری کلمه انقلاب نیست. یعنی نوعی از جا برخاستن و بر پای ایستادن نیست. قیام انسان‌ها دست خالی است که می‌خواهند باری را که بر پشت همه ما و به ویژه بر پشت ایشان بر پشت این کارگران نفت، این کشاورزان، مرزهای میان امپراتوری‌ها سنگینی می‌کند از میان بردارند. بار نظم جهان جهانی را شاید این نخستین قیام بزرگ بر ضد نظام‌های جهانی باشد. مدرن‌ترین و دیوانه وارترین صورت شورش.

با مهر و دوستی امیر برات‌نیا ۱۰ فروردین ۴۰۳

۹

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *