معرفی کتاب زنانی که با گرگها میدوند.
نویسنده: کلاریسا پینکولا استس
مترجم: سیمین موحد
دیروز سرانجام بعد از ۹۲ روز کتاب زنانی که با گرگها میدوند را تمام کردم. کتاب را هم مثل خیلی از کتابهای خوب و درجه یکی که خواندهام جناب سرهنگ عزیز در روز ۱۰ اکتبر معرفی کردند. هرچند فکر میکنم خودشان این کتاب را نیمه خوانده رها کردند و رفتند سراغ کتاب «وقتی نیچه گریست».
از دیروز که کتاب تمام شده دارم فکر میکنم که درباره کتاب «زنانی که با گرگها میدوند» چه چیزی بنویسم که شایسته این کتاب باشد و به شکلی معرفی درست و جامعی از آن. چند روز پیش به دوستانم گفتم که اگر همسرتان را دوست دارید یا اگر دختر دارید و دوست دارید به او زندگی کردن و زن بودن و مادر شدن را یادش بدهید و مطمئن شوید که در غیاب شما او راه درست زندگی را یاد دارد این کتاب را برایشان بخرید؛ به او بگویید این کتاب ارزش آن را دارد تا هر ماه یک بار خوانده شود.

به نظرم بهتر است این کتاب را تمامی زنان و دختران مثل یک متن درسی و دانشگاهی با دقت بخوانند و خودشان از آموختههایشان ارزیابی کنند. شما میدانید که برخی کتابها به آدم اندیشه جدید میدهند و برخی راه درست را نشان میدهند؛ اما کمتر کتابهایی هستند که هم اندیشه خوب به شما ارزانی دارند و هم راه درست رسیدن به مقصد را نشان دهند.
من فکر میکنم که کتاب زنانی که با گرگها میدوند هر دو ویژگی را در خود دارد. خیلی مایل نیستم در مورد جزئیات کتاب چیزی بنویسم با یک جستجوی ساده در گوگل میتوانید اطلاعات زیادی درباره این کتاب به دست بیاورید. زیبایی کتاب را من در سه چیز میدانم یکی اینکه برای مقایسه ویژگیهای زنانه به سراغ گرگها رفته است. نویسنده معتقد است که گرگ سالم زن و زنهای سالم ویژگیهای مشابهی از قبیل: سرزندگی، هوشیاری و تحمل و قدرت بالایی دارند اما هر دوی اینها به غلط با ویژگیهای دیگری توصیف شدهاند. ویژگی دیگر استفاده از کهن الگوی زن وحشی است. زن وحشی از دیدگاه نویسنده یعنی سلامت همه زنان.
کلاریسا مینویسد زن سالم شبیه گرگ است. هدف کتاب القای حس قدرتمندی و جرأتمندی جرات به زنان است. او به زنان میآموزد که همیشه و در همه حال به غریزه وحشی بودن خود یا همان طبیعی بودن خود برگردند و به نشانههای موجود در مسیر زندگی توجه کنند و هیچگاه برای رسیدن به هدف عقبنشینی نکنند. یکی از مهمترین ویژگیهایی که کلاریسا برای زنان در همه ادوار تاریخ برمیشمارد؛ قدرت خلاقیت آنهاست. موانع فرهنگی را بزرگترین مانع برای زنان جهت استفاده از غریزه طبیعی بودنشان میداند.

کتاب دارای 17 فصل است. نکته دیگری که به ذهنم رسید برایتان بگویم این است که کلاریسا مطالبش را در قالب داستان بیان میکند و بعد توضیح نمادها و سمبلها موجود در داستان میرود. سپس داستان را جراحی نموده و مو به مو درباره تمامی عناصر موجود در داستان با زبانی شیوا و قابل درک برای خواننده بیان مینماید. دکتر پینکولا از زندگی گرگها برای آموزش مادر بودن کمک میگیرد و به طبیعت غریزی اشاره میکند، طبیعتی که دارای این قابلیت معجزهآساست که با تمام خوبیها و چیزهای مثبت و تمام عواقب منفی کنار بیاید و رابطه خود با خویشتن و دیگران را حفظ کند.
بحثهای جالب دیگری کتاب این است که کلاریسا به همه داستانهای جهان از مکزیک گرفته تا خاورمیانه و شرق آسیا توجه دارد و از همه آنها برای بیان قصههای خویش بهره میبرد.

و نکته آخر اینکه او به دختران و زنان یاد میدهد هرچه هستند معجزه خلقتند و یگانه در هستی. او به زن بودن به طبیعی بودن تاکید میکند به اینکه روح زنانگی توجه کنند و فریب غارتگران نشسته بر راه را نخورد. برای نوشتن از این کتاب هرچه بنویسیم کم است بهتر است آن را با عشق به وجود زن دختر و مادر بخوانید و بگذارید دختران و زنان با همان ویژگیهای طبیعی بودنشان آزاد و رها در دشت ها و بوستانهای زندگی قدم بزنند و خودشان و جهان درون و بیرونشان را شکوفا کنند در پایان از جناب سرهنگ عزیزم هم بسیار بسیار متشکرم. برای اینکه دل ایشان آرام گیرد و همیشه و در همه لحظهها دعاگویشان هستم. کتابی که اکنون در حال خواندن آن هستم وقتی نیچه گریست است که بزودی معرفی خواهم کرد. این کتاب را هم باز به سفارش استاد گرانقدرم جناب سرهنگ دارم میخوانم. با ما همراه باشید.
با مهر و دوستی
امیر براتنیا
۲۲ دی ۱۴۰۲