دختر رهبر سیرک نوشته: یوستین گوردر
این نویسنده را چندین سال است میشناسم. منظورم این است که نام این نویسنده را قبلاً دیده بودم. از کتاب مشهورش دنیای صوفی. امروز در بارانیترین هوای پائیر تمامش کردم. برای اینکه خلاصه کتاب را بگویم آنرا به نقل قول بیان می کنم. از سایت کتابیسم:
« شخصیت اصلی و راوی این داستان فردی به نام پیتر است، او ماجرای زندگی خود را تعریف میکند. پیترکودکی خود را در حالی پشت سر میگذارد که علائم بلوغ زودرس را نشان میدهد. وی قدرت تخیل فوقالعاده قوی دارد، به نحوی که بعضاً قادر نیست بین عالم واقعی و خیالات خود تمایزی قائل شود. پیتر تعداد بیشماری طرح داستانی و ایده عالی در ذهن دارد ولی از طرفی تمایلی به نویسنده شدن ندارد بنابراین تصمیم میگیرد ایدههای خود را به سایر نویسندگان بفروشد تا آنها به خواستهی خود یعنی خلق اثر ادبی باارزش برسند و خودش نیز از این راه امرار معاش کند.
پس از گذشت چند سال که پیتر به کار عجیب خود اشتغال دارد متوجه میشود که دیگران نسبت به وجود یک شبکهی کلاهبرداری داستاننویسی در سراسر دنیا مشکوک شدهاند و او آینده شغلی و جانش را در خطر جدی میبیند.»
اما چیزی که من را جذب کتاب کرد حرف های فلسفی نویسنده و این تعریفهایی که میکنند نبود. جذابیت کتاب برای من از این جهت بود که بسیاری از آدمها رازهایی برای خودشان دارند. بسیاری از آدمها چون نمینویسند بسیاری ازرازها سر به مهر میماند و کسی خبر دار نمیشود اما شخصیت داستان زمانی که میبیند ممکن است همه چیز لو برود تصمیم میگیرد شجاعانه با خودش و کارهایش روبرو شود و همه چیز را بیان کند و بنویسد.
این شجاعت و این صداقت از همه کس بر نمیاد. با خودم فکر میکنم کاش همه حاکمان و سیاستمدارن و قضات و علما این شجاعت را میداشتند که به خودشان در خلوت خودشان راست بگویند وآنچه کرده اند را بازگو کنند.
یک چیز جدید هم از این کتاب در ذهنم ماندگار شد. سالهای خیلی دور تفسیر سوره عنکبوت را تدریس می کردم. چیزی زیادی در ذهنم باقی نمانده است اما مهمترین نکتهای که از آن تفسیرها در ذهنم مانده این است که عنکبوت خانه میسازد اما خانهای که بسیار ناپایدار است.
در این کتاب شخصیت اصلی داستان نام مستعاری دارد به نام عنکبوت. عنکبوت این کتاب با آن عنکبوتی که در ذهن من مانده یک تفاوت اساسی دارد. این عنکبوت همه چیز را از خودش دارد. از وجودش از درونش. به هیچ کسی وابسته نیست. از هیچ کسی کمک نمیخواهد. دارم فکر میکنم کاش ما آدمها هم در برخی از امور عنکبوتی رفتار میکردیم. یا شاید بهتر باشد بگویم عنکبوت درون خودمان را بشناسیم و کشف کنیم. عنکبوتی که خودش برای خودش تمام شب و روز کار میکند و آنچه به جهان عرضه میکند حاصل تلاش خودش هست. باید گاهی عنکبوت بود در خویش و در زندگی خویش. هرچند ناپایدار اما آزاد ومستقل.
ارداتمند شما امیربراتنیا 23 آبان 1399