کلاه رئیس جمهور نویسنده: آنتوان لورین ترجمه: رویا رخشان
مدتی هست که کم تر کتاب میخوانم اما دلچسب نیست وقتی شبها متوجه می شوم روزم را بدون خواندن کتاب خرج کردم حس میکنم عمر را به بیهودگی گذرانیدهام. کتاب خواندن برای من عاشق کتاب یک لذت عمیق و درونی است یک «معبد سکوت» جایی است برای خیال پردازی و نوشتن و بازی با واژهها.
جایی است برای اینکه خود خود خودم باشم. خوب خودم باشم، بد خودم باشم. در این مغبد سکوت می توانم سفر بروم سفر خیالی به جهان بیرون و جهان درون، و جهان درون مهمتر و زیباتر است چون مختص خود من است.
خب، برویم سر موضوع اصلی یعنی کتاب «کلاه رئیس جمهور» از اول تابستان که آیدا ترم دوم مترجمی فرانسه را تمام کرد تصمیم گرفتم ادبیات فرانسه را بخوانم تا جایی که بتوانم. با خودم قول و قراری گذاشتم، گفتم از درآمد اقتصادی که دارم ماهی مقدار خیلی کمی را به خرید کتاب های داستان فرانسوی اختصاص بدهم. ماه گذشته رفتیم پردیس کتاب و علاوه بر این کتاب سه کتاب دیگر از ادبیات فرانسه را خریدم. سه جلدش را هدیه دادم به آیدا و این جلد را هدیه دادم به خودم. کتاب را در شش روز خواندم. ۱۸۲ صفحه بود. داستان جالبی دارد.
این رمان شخصیت محور است. چون فرانسوی است به همه مسایل فرهنگ فرانسه در آن توجه شده است، از سیاست و اخلاق گرفته تا کافه گردی و عطر و ادکلن و هنر، برندهای کفش و کیف و … . عنوان داستان عنوان زیبایی است، کلاه شئی که باعث تحول زندگی آدم ها می شود آدم هایی که در عین اینکه دوست دارند کلاه را داشته باشند آنرا نگه نمی دارند.
ما آدم ها گاهی نیاز داریم یک چیزی ما را به مسیری هدایت کند تا در این مسیر جدید خودمان را بیابیم. انسان همیشه با همه تلاش هایی که برای حفظ خیلی چیزها می کند در بزنگاه زندگی گاهی جا می ماند و درست بهترین چیزی را که داشته جایی جا می گذارد و یا دزدی آنرا می برد. درست مثل روزیکه دوربینم یک جایی جا ماند و دیگر پیدایش نکردم. اما آدم عنصری در وجودش هست به نام «خواستن» که نتیجه آن «توانستن» است.
سیر داستان زیبا و پر کشش است، کتابی است متفاوت از همه رمانهای دیگری که تاکنون خوانده بودم. معنی نویسندگی خلاق را باید در نوشتههای آدمهای خلاق باید خواند. اگر به نویسندگی علاقه دارید توصیه میکنم این کتاب را بخوانید.
کلاه رئیس جمهور استعارهای است برای خودیابی، باور به توانایی خویشتن. رمز توانستن آدمی است؛ بیدار کننده قدرت نهفته انسان که گاهی در وجود او به خواب میرود. اگر سیر زندگی نگاه دقیقی بیاندازیم متوجه میشویم؛ رخدادهای زندگی ما همیشه نتیجه یک سلسله جزئیات کوچک هستند. در پایان بسیاری از مسیرها و رخدادها ما میمانیم که آیا آنچه رخداد واقعی بود و خیالی بود در ذهن ما که آمد و رفت.
چند جمله هم به یادگار از متن داستان برایتان می نویسم:
خیلی متاسفم اما در زندگی گاهی شرایطی پیش می آید که … تا مرز انفجار فشار بیاورد، آن وقت عقب بکشی و در هم شکستن را تماشا کنی ….
فقط یک ضربه تقدیر و چند کلمه ممکن است آغاز گر یک رابطه باشد و فقط یک ضربه تقدیر و چند کلمه ممکن است یک رابطه را پایان دهد، پیش از آن هیچ و پس از آن هیچ.
سواره نظام فرانسه شعر معروفی دارند، بد نیست ما هم با تامل آنرا بخوانیم و بدانیم و آگاه باشیم زندگی موقتی است و ممکن است بهترین داشته هایمان خیلی زود از ما گرفته شود: به سلامتی همسرانمان! به سلامتی اسب هایمان ! و به سلامتی آنهایی که سوارشان می شوند!
هرکاری که در زندگی انجام میدهیم جهان جدیدی خلق میکند که به هیچ روی جهان قبلی را از بین نمی برد. بعضی چیزها زود گذر بودنشان جذابترشان میکند و تلاش برای دوامشان چیزی جز نا امیدی و سرخوردگی در پی نخواهد داشت. یادمان باشد.
ما در دنیای آرمانی زندگی نمیکنیم. اشیاء دست به دست میشوند، فقط آدمها و عطرها میمانند. گاهی اوقات زندگی شما را به مسیری متفاوت میکشاند و شما حتی متوجه نمیشوید از کدام راه گذشتهاید. مکانیاب سرنوشت همیشه از مسیر تعیین شده پیش نمیرود و هیچ نشانهای هم وجود ندارد که به شما بگوید مسیری بی بازگشت را پیمودهاید.
مثلث برمودای زندگی هم اسرار آمیز و هم واقعی است. یک چیز حتمی است وقتی به چنین پریشانی گرفتار شدید، هرگز به مسیری که آغاز کردید باز نخواهید گشت.
تصویر متن را از سایت کتابراه برداشتم.
امیربرات_نیا ۳شهریور ۱۳۹۹