تپلی

تپلی

نویسنده: گی دو موپاسان

بعضی کتاب‌ها، بعضی فیلم‌ها، بعضی داستان‌ها، بعضی ادم‌ها هیچ وقت از یاد آدم نمی‌روند. هر کدام به دلیلی. سال‌های خیلی قبل کتاب کوری را می‌خواندم. شخصیت زنی آنجا هست که برای نان وادار می‌شود تنانگی خودش را در اختیار بگذارد…. تحلیلش باشد برای بعد… امشب همین موضوع را در نوشته دوست دیگری برای معرفی کتابی دیدم. من نخوانده‌امش اما دوست دارم به شما معرفی کنم هر دو کتاب را بخوانید. متن انتخابی امش بمن تقدیم به شما:

*داستان کوتاه امشب*

🌓 داستان تپلی وحراجی اخلاق توسط مدعیان اخلاق،دین وروشنفکری!!!

یکی از عجیب‌ترین و البته مهم‌ترین داستان‌های کوتاه جهان داستانی است به نام Boule de suif نوشته‌ی گی‌دو موپاسانِ فرانسوی که در فارسی به تُپُلی ترجمه شده است. تُپُلی روایتِ اولویتِ غریزه‌ی بقا و پیشی‌گرفتنِ آن از تمام اخلاقیات ساخته‌ی بشر در مواقعی است که منافع و امنیتِ آدمیزاد به خطر می‌افتد. داستان در خلال یکی از جنگ‌های پروس(آلمان) و فرانسه در قرن نوزدهم اتفاق می‌افتد. ده تن از اهالی یکی از شهرهای مرزی فرانسه برای فرار از دست نیروهای اشغالگر پروس تصمیم می‌گیرند سوار یک کالسکه شوند.

این افراد شامل یک فاحشه که نام اصلی او Elisabeth Rousset است، یک کُنت، یک زوج مغازه‌دار از طبقه‌ی متوسط، یک کارخانه‌دار ثروتمند و همسرش، یک روشنفکرِ جمهوری‌خواه،  دو زنِ راهبه و چند بورژوای دیگر سبب می‌شوند که کالسکه یک جهان کوچک از جامعه‌ی فرانسه را تشکیل بدهد… الیزابت برخلاف باقی مهمان‌ها شخصیتی رُک و غیرنمایشی دارد. نه به نظرات سیاسی باقی حاضران در کالسکه گوش می‌دهد و نه محافظه‌کار و محاسبه‌گر است. برخلاف بقیه که پس از پیمودن چند ساعت از راه گرسنگی خود را سرکوب می‌کنند و آذوقه‌هایشان را رو نمی‌کنند، تُپُلی(الیزابت) سبد غذایش را باز می‌کند و به بقیه هم تعارف می‌کند… مهمان‌ها که در بدو ورود و به دلیل دانستنِ شغلِ تُپلی با اکراه و انزجار به او نگاه می‌کردند و از همسفر بودن با او احساس حقارت می‌کردند دست رد به غذاهای خوشمزه تُپُلی نمی‌زنند…

در این میان کالسکه به دلیل هوای بد و مه گرفتگی وارد نواحی تحت اشغال آلمانی‌ها می‌شود و اعضای کالسکه که برای شب‌مانی به یک مسافرخانه مراجعه می‌کنند متوجه حضور نظامیان پروس در آنجا می‌شوند… افسر آلمانی تمام اعضای کالسکه را در مسافرخانه بازداشت می‌کند و پس از دو روز که فرانسوی‌ها جویای دلیل می‌شوند افسر آلمانی به آنها می‌گوید شرط آزادی‌شان این است که تُپُلی بپذیرد که یک شب پیش او بخوابد…

فرانسوی‌ها که ابتدا از شنیدن این درخواست بی‌شرمانه خشمگین شده بودند  رفته‌رفته از غرور و مقاوت الیزابت برای نخوابیدن با افسر آلمانی به ستوه می‌آیند. روشنفکر، ثروتمند، راهبه، تاجر و فرهیخته همه دست به یکی می‌کنند تا تُپُلی را راضی به قحبگی کنند… موپاسان در این داستان به طرز شگفت‌انگیزی وابسته بودنِ اخلاق به شرایط را نشان می‌دهد. تمام کسانی که تا چند ساعت پیش ظاهراً فاحشگی را زشت و قبیح می‌دانستند به هر روشی که بلد بودند، از توجیهات مذهبی تا شیوه‌های رایزنیِ تجاری، استفاده می‌کنند تا دختر بی‌نوا را راضی کنند با افسر آلمانی بخوابد..

. 🔚صحنه‌های پایانیِ داستان یک تراژدی محض است. تُپُلی برخلاف غرور و خواست قلبی برای خیر جمعی با افسر آلمانی خوابیده، کالسکه در حال حرکت است و افرادی که در روز روشن برای تُپُلی دیوثی کرده‌اند حالا آذوقه‌هایشان را در آورده‌اند و می‌خورند. تُپُلی گرسنه و غمگین در گوشه‌ی کالسکه نشسته است و به جماعتی نگاه می‌کند که دوباره دارند در مورد میهن، غرور، آزادی، خدا و پاکدامنی حرف می‌زنند. هیچکس به الیزابت نگاه نمی‌کند ولی گی دو موپاسان او را در تاریخ ادبیات جهان جاودانه می‌کند. دختری مهربان و پاک که بین فاحشه‌های واقعی نشسته است..

▫️اندیشه ورزی 🌙⭐️🌙 تحليل: *چه گويم كه ناگفتن اش بهتر است!*

📘:تپلی 👤:گی دوموپاسان ترجمه:محمد رضا پارسایار

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *