این رمان اسم ندارد

این رمان اسم ندارد، نوشته: هما فاضل #این رمان اسم ندارد نوشتن درباره کتابی که نویسنده اش دوست و هم گروهی و یا بهتر است بگویم همکلاسی آدم باشد شاید کمی سخت باشد. این بار بعد از مدت ها که کم تر کتاب رمان ایرانی می خواندم و می خوانم رفتم سراغ یک رمان ایرانی….

Read More

هجوم دوباره مرگ

هجوم دوباره مرگ، نویسنده: روژه ساراماگو مترجم: کیومرث پارسای هجوم دوباره مرگ اولین بار در سال ۹۰ در ابوظبی با ژوزه ساراماگو آشنا شدم. کتاب کوری او برایم جذابیت زیادی داشت که جزئیات این رمان هنوز هم که هنوز است در ذهنم باقی مانده است. کتاب «هجوم دوباره مرگ» دومین کتابی است که بعد از…

Read More

صحرای محشر

صحرایی محشر نوشته: محمد علی جمالزاده  آشنایی من با محمدعلی جمالزاده نویسنده کتاب صحرای محشر باز می‌گردد به سال ۱۳۷۱ زمانی که ترم اول کارشناسی مترجمی زبان انگلیسی در دانشگاه آزاد قوچان بودم. فارسی جزو درس‌های عمومی بود که آن ترم داشتم استاد . درس ادبیات پیرمردی بود به نام دکتر امینی. از استادان بازنشسته…

Read More

اتاق جیکب

اتاق جیکب داستان زندگی پازل گونه مردیست که از بیرون و از زبان دیگران روایت می‌شود و شما باید بتوانید این پازل را در ذهن خود جورش کند. داستان با این جمله شروع می‌شود: «بتی فلندرز پاشنه‌هایش را بیش‌تر در ماسه‌ها فرو کرد و نوشت: «پس دیگر راهی جز رفتن نبود

Read More

دست‌های آلوده

نمایش هنگامی آغاز می‌شود که سپاهیان آلمان در حال عقب‌نشینی و شکست نهایی هستند. هوگو پسر جوانی که عضو حزب کمونیست است به‌ دستور رهبران حزب، مأموریت کشتن یکی از اعضای بالا رتبه را عهدع دار می‌شود که به‌ نظر می‌رسد تفکراتش با سیاست حزب تفاوت دارد. درون مایه¬‌ی این نمایشنامه مبارزه¬‌ی حزب کمونیست یکی از کشورهای فرضی اروپای مرکزی به نام ایلیری با نازی¬های آلمانی است.

Read More

طاعون

کتاب طاعون در سال ۱۹۴۷ منتشر شد. نویسنده در مورد این کتاب در نامه‌ای به رولان بارت می‌نویسد؛ “در مقایسه با رمان بیگانه طاعون بی‌گفت و گو گذاری است از سرکشی انفرادی به جهان اجتماعی که باید در مبارزه‌هایش شرکت کرد. اگر از بیگانه تا طاعون راهی در جهت تحول باشد این تحول در جهان همبستگی و مشارکت است. .

Read More

یلدا شروعی است برای روشنای فردا

دیروز یک روز مانده به آخر پاییز بود. روز آماده شدن برای استقبال از یک شب بیادماندنی و خاطره ساز و خیال انگیز. شبی به نام یلدا دختر پاییز. بی خیال خیلی چیزها شدم و رفتم به دیدنم دوست جناب مهندس جلیل عباسی. در محل کارشان سفره یلدا چیده بودند با تمام بی سلیقگی‌ها و…

Read More