روز ملی مشهد

 دیروز ماشین نداشتم. روی آوردم به وسایل حمل و نقل عمومی. وقتی می‌خواستم از تعمیرگاه برگردم سر کارم سوار ون شدم. بعد از نمی‌دانم چندین سال.  فکر می‌کنم آخرین بار سال 1395 بود که سوار شده بودم. وقتی سوار ون شدم راننده گفت: کارتتون رو بزنید آقا !

گفتم کارت ندارم آقا! موقع پیاده شدن نقدی تقدیم می‌کنم.

 در همین حین خانم جوانی سوار ون شد، مکالمه بین من و راننده را شنید.

 خانم گفت: من برای ایشان کارت می‌زنم.

 از سر جایم بلند شدم تا پول نقدی که آماده کرده بودم را به آن خانم محترم بدهم. ایشان گفتند: نیازی نیست آقا! مهمان من باشید.

 در طی همه عمرم ندیده بودم که خانمی برای کرایه مرا مهمان کرده باشد اما ظاهراً دنیا عوض شده است و حالا خانم‌های اهل معرفت زیاد شده یا بهتر است بگویم خداوند در این زمانه آدم‌های خوب و دارای کمال و صفات انسانی را در جلوی راه من قرار داده است. از ایشان داشتم تقدیر و تشکر می‌کردم که راننده رو کرد به خانم محترم و گفت: چرا شما چنین کاری می‌کنید و به جای یک نفر دیگر کارت می‌زنید؟

همانطور که توضیح دادم چون سال‌ها در محیط‌های این چنینی نبودم گیج شده بودم. از بغل دستیم پرسیدم مگر خلاف قانون است که فرد دیگری کرایه دو نفر را حساب کند؟ هنوز بغل دستی من جواب نداده بود که آن خانم محترم خیلی جدی و قاطع به راننده گفت: این مسئله به شما ربطی ندارد آقا من پول ایشان را حساب کردم چه فرقی می‌کند که ایشان پول را نقدی به شما بدن یا من با من کارت پرداخت کنم.

دوباره از نفر بغل دستی همچنان پرسیدم که قضیه چیه آقا؟

 گفت: هیچی بی‌خیال شو گوش نکن.

 راننده همچنان داشت با خودش غرغر می‌کرد و گاز می‌داد و ما در خیابان‌های شهر شلوغ و دودآلود می‌چرخیدیم و پیش می‌رفتیم. آن خانم در خیابان شهید علیمردانی پیاده شد. درست روبروی تابلوی علیمردانی 33 یاد کتاب تنگه علیمردانی افتادم که نویسنده‌اش پاکبان مشهدیست. به هر حال به هر تقدیر سر ساعت ۳ خودم را رساندم خانه. بخشی را با ماشین همکارم و بخشی با اتوبوس. اتوبوس‌‌های جدید صندلی‌هایشان خودش داستانی است. نمی‌دانم سوار شده‌اید یا نه از ۴ صندلی موجود در اتوبوس یک صندلی هست که درست پشت سر راننده و برعکس حرکت مسیر اتوبوس است. ارتفاع صندلی از کف اتوبوس حدود یک متر است هر کسی که رویش می‌نشیند پاهایش مثل اعدامی‌ها در هوا معلق می‌ماند.

 امروز صبح که داشتم می‌رفتم سر کار به همان دلیلی که اول مطلب عرض کردم پیاده راه افتادم. بهتر است راستش را بگویم. اسنپ زدم دیدم کرایه شد ۵۷ هزار تومان. دیدم خیلی زیاد است و جیب خالی. گفتم هم پیاده‌روی می‌کنم هم برای سلامتی خوب است هم از تکنیک صندلی اتوبوس دفتر کار استفاده خواهم کرد. وارد اتوبوس شدم جلوی محلی که کارت می‌زنند برگه‌ای چسبانده شده بود و روی آن نوشته شده بود: «به مناسبت ۱۰ دی روز ملی مشهد امروز اتوبوس رایگان است» خیلی تعجب کردم. مردی گفت آقا ۱۰ دی چه خبر بوده؟

 گفتم وقتی بچه بودم رژیم سابق در روز ۱۰ دی مردم مشهد را به گلوله بست و عده‌ای شهید شدند. میدان ۱۰ دی هم به همین مناسبت نامگذاری شده است. حالا شورای شهر مشهد خلاقیتی به خرج داده و این روز را «روز ملی مشهد» نامگذاری کرده است البته ظاهراً.  در ادامه گفتم البته شورای شهر مشهد کارهای جالب دیگری هم کرده است یعنی کارهای خلاقانه زیادی انجام می‌دهد. خب همه این کارها هم بخاطر رفاه حال همشهریان و مسافران است دیگه! مگه؟  

چند ماه پیش شورای شهر قیمت پارک حاشیه‌ای را از هر ساعت که ۱۶۰۰ تومان بود به ساعتی ۴ و ۵ هزار تومان افزایش داد. دیروز برای خوشحال کردن حال دل مردم تابلویی در برخی از چهارراه‌ها نصب کرده است و روی آن نوشته شده: «به منظور رفاه حال همشهریان محترم قیمت پارک در حاشیه خیابان‌ها ۴۵ درصد کاهش یافت» خوشحال باشید. تا رسیدن به مقصد کلی تلفن زدم و چند کارم را در اتوبوس انجام دادم و با نیم ساعت تاخیر به محل کارم رسیدم.

 روز ملی مشهد مبارک باد

 با مهر و دوستی

 امیر برات‌نیا

 ۱۰ دی ۱۴۲ مشهد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *