خط پایان

امروز داشتم کتابی را می خواندم به جمله ای بر خوردم که چند روزه بود دوست داشتم درباره موضوع ان چیزی بنویسم. سوالی را مطرح می کنم؛ نمی‌دانم شما مجذوب نقطه آغاز می شوید یا مجذوب نقطه پایان؟

درباره این سوال قبل از ادامه متن کمی بیاندیشید.لطفا. بعضی از آدم ها می دوند تا قبل از شروع مسابقه خودشان را به محل مسابقه برسانند؛ خیلی‌ها هم همیشه دنبال این هستند که ببینند نتیجه چی شد؟ این دو گروه به ترتیب مجذوب نقطه آغاز و نقطه پایان هستند در بسیاری از مسابقات همه شرکت‌کنندگان می‌دوند، پارو می زنند، راه می روند می رانند تا به خط پایان برسند. گاهی خیلی دیر می رسند و گاهی هم مثل خیلی از ورزشکاران حتی به خط پایان نمی‌رسد. در این میان برنده نفر اولی است که در این هیاهوی عظیم مسابقه را برده و در کمال آرامش نشسته و این ماجرا را تماشا می‌کند.

اما من از زمانی که در دوره دبیرستان عضو تیم دو میدانی دبیرستان بودم و سه روز در هفته هر روز حدود ۲۰ کیلومتر به همراه هم تیمی هایم می‌دویدم تا برای شرکت در مسابقه ای اماده شوم. من نه انتها و آخر کار را دوست داشتم و نه ابتدا را. من در تجربه دویدن و به آخر خط مسابقه رسیدن و از خط پایان گذشتن آموختم: در گذر از خط پایان چیزی نیست و در نقطه آغاز هم چیزی نیست. از نظر من هر چه هست در مسیر است، در بین راه، در تمرین ها، در تلاش‌ها، در شکست‌ها، در امیدها به فرداها. در بسیاری از موفقیت ها و کارها زمانی که به نقطه پایان می رسیم گویی همه چیز تمام شده است و هیچ چیزی نیست درست وقتی که از خط پایان مسابقه رد می‌شوی. حتی وقتی برنده می‌شویم یا حتی وقتی نفر آخری می‌شویم. چیزی نیست، همه چیز تمام شده است، هیچ هیجانی نیست، خط پایان خط مرگ انگیزه هاست.

در زندگی هم، از نگاه من این مسیر زندگی است که زیباست، اینکه از ۷ ژانویه ۲۰۲۱ برنامه بریزی و هر روز ساعت پنج تا هشت و نیم صبح بنشینی و خودت را واداری و اندیشه ات را به خدمت بگیری و قلم به دست بگیری و ترجمه کنی، تا اینکه به پایان برسی. … و کتابی آماده چاپ شود. امروز که نگاه می‌کنم در این ۷ ماه هیچ روزی کار را تعطیل نکردم. به هدف نگاه کردم با تمام قوا دویدم و امروز این ماراتن نوشتن و ترجمه پایان یافت است. و از همه مهم تر اینکه در طی مسیر استادی کنارت باشد و تورا هدایت و راهنمایی کند، چه شادی و شعفی بالاتر از داشتن استادی خوش ذوق و خوش فکر چون دکتر حسین حاتمینژاد. تا از من واژگانی به یادگار در کتاب‌های علمی بماند. حالا باور دارم شهر ها نیز همچون آدم‌ها هوشمند هستند و فناوری هم مارا و هم شهرمان را و هم زندگی مان را هوشمندانه تر کرده است. شهرهای_هوشمند ۱۸ مرداد ۱۴۰۰

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *